۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

در حاشیه تاریخ تمدن اسلامی 6

اين انتقاد رو درباره فيلمهاي تاريخي و شبه تاريخي غربي زياد شنيده ايم که قصد قهرمان سازي ساختگي دارند اما شايد به طور يکسان اين انتقاد درباره فيلمهاي تاريخي وطني مطرح باشه که بيش از حد نگاه آرمانگرايانه يا ايدئولوژيک دارند. اگر در فيلمهاي تاريخي غربي به روشني و دقت به زندگي آدمهاي معمولي جامعه پرداخته مي شه و تراز قهرمان فيلم فاصله قابل توجهي از بقيه آدمهاي اطرافش نداره اما در فيلمهاي ما زندگي آدمهاي معمولي و واقعيات جامعه توجهي برنينگيخته يا به صورت راديکال تقبيح و رد مي شه و قهرمان فيلم در عياري مقدس و آرماني بسيار فراتر از آدمهاي عادي اطراف خودش ديده مي شه. نظرم درباره فيلمهاي تاريخي وطني به طور مشخص به امام علي، امام حسن، امام رضا، يوسف پيامبر و مختارنامه است. موضوع اين نيست که اين فيلمها بايد مانند يک فيلم تاريخي عادي ساخته شوند. به طور مشخصتر دغدغه من اينه که چرا غير از برهه هايي خاص ساير مقاطع تاريخي ما به طور تلويحي با بي توجهي، بي اهميت تلقي مي شه و اساساً نگاه ما به تاريخ، آرماني و ديني مانده و تنها تاريخ مقدس رو مي بينيم. پرداختن بيش از حد به مسائل آرماني و آسماني و بي توجهي به واقعيات زميني کمکي به درک مسأله زندگي بشر نکرده و خود مي تونه با عميقتر کردن شکاف بين آرمانها و واقعيات مشکل ساز هم باشه. در واقع پرداختن صرف به تاريخ مقدس بيشتر به معناي ظاهرگرايي و اسير اسامي بزرگ بودنه و کارکرد واقعي شخصيتهاي مقدس رو در قالب جريان يافتن روحيه و انديشه ايشان در روابط زندگي معمولي و انسانهاي عادي، کم اهميت جلوه داده و در سايه قرار مي ده. گسستي که در همه تاريخ بين تاريخ مقدس و تاريخ عرفي و اجتماعي وجود داشته همچنان با ساختن چنين فيلمهايي تداوم پيدا مي کنه و همچنان بايد پرسيد نسبت تاريخ مقدس با زندگي واقعي مردم در دوران خود و در اين دوران چيست. تأثير ملموس و زنده عناصر تاريخ مقدس رو در زندگي واقعي و روزمره افراد چگونه بايد سنجيد و افزود. مدح و ستايش اولياي دين و تقبيح و مذمت دشمنانشون يا صرف بازسازي ظاهري حوادث تاريخي دوران آنها بدون اين که پيوند معناداري با چگونگي زندگي واقعي بشر داشته باشه چه اهميتي داره. چيزي که ما در اون ضعيف هستيم بازکردن و نمايش دادن اهميت و ارزش چگونگي رابطه انسانها با يکديگر و احوالات دروني اونها صرفنظر از دوران تاريخي و مکان جغرافيايي زندگي اونهاست. اسمها و رسمها، دينها و آيينها، جايگاه اجتماعي و مکان جغرافيايي نسبت به ارزشهاي اصيل بشري همچون حق و انصاف و عدالت و از خود گذشتگي اهميتي ندارند. اينهاست که در همه دورانها و مکانها و انسانها يکسان بوده و جاري و تأثيرگذار هستند. بي توجهي و سبک شمردن تاريخ تمدن اسلامي و تاريخ عرفي دورانهاي گوناگون تاريخي سرزمين ما صرفنظر از جنبه هاي مقدس تاريخ اسلام، ضمن وهن و بي ارزش شمردن تاريخ و تجربه و زندگي زميني بشري، به معناي فقدان درک تاريخي از شرايط انسانها و مغفول نهادن زمينه هاي تاريخي مشکلات و مسائل امروز جامعه است. اين شيوه نگاه به تاريخ البته ريشه در انديشه و فلسفه ذهني افرادي داره که دست اندر کار نمايش اون هستند. نگاه ظاهرگرايانه به تاريخ مقدس و ارزشهاي ديني در عمل به معناي رها کردن و غفلت از کارکردهاي اصلي و سازنده خود مؤلفه هاي مقدس و ديني هم هست.

اگر واقعاً اعتقاد داريم سرزمين ما وارث تاريخ و فرهنگ ارزشمند و والايي است آيا جا ندارد بيشتر به نمايش و تبيين تاريخش بپردازيم. البته که در اين زمينه بسيار ناتوانيم و به اندازه اي که شعار مي دهيم توان اجرا نداريم. و البته تا زماني که قائلين اين شعارها قادر به نمايش و بيان روشن و ملموس شعارهاي خود درباره افتخارات اين سرزمين نباشند نه فقط ديگران بلکه خود هم چندان حرف خود را باور نخواهند داشت. اما چاره چيست زماني که تاريخي اين چنين پرگوهر و درخشان گرفتار چنين جامعه و مردم ناتواني شده که صرفنظر از شعارها، اغلب در رفتارهاي خود به طور ضمني به تحقير و بي ارزش شمردن اون مي پردازند. تا زماني که تنها داريم فيلمها و مجموعه هاي تاريخ مقدس مي سازيم و مي بينيم و خشنوديم، بايد بپذيريم اسير و گرفتار نامهاي مقدس و ظواهر دينيم و براي ارزشهاي اصيل و حقيقي و والاي بشري اهميتي قائل نيستيم و زندگي حقيقي انسانها، دردها و ناکاميها، شاديها و خوشيها، تلاشها و اميدهاي بشر را در تاريخ زندگي خود به هيچ گرفته ايم. درک و ظرفيت ما از انسانيت به همين ظواهر محدود شده. دريغ و درد که قرنهاست از خود غافليم و مغز را رها کرده و گرفتار پوسته ايم. در چرخه اي باطل به دور خود مي چرخيم و از دين و تقدس افيوني براي فراموشي خود و تسکين مصنوعي دردها و کاستيهاي زندگي حقيقي ساخته ايم. ارزشها و خوبيها در دهانها و کتابها مي چرخند و در زندگي واقعي خود همچنان واپس مي رويم. اگر قرار هست زماني به خود بپردازيم و واقعيات را ببينيم و چاره کنيم در نمايش و ساخت رسانه اي تاريخ، گريزي از پرداختن به تاريخ تمدن و تاريخ عرفي و بررسي واقع بينانه زندگي معمولي و زميني انسانها نداريم. و قبل از بيان و نمايش تاريخ خود بايد آن را بشناسيم. و قبل از اين که اقدامي براي شناخت انجام بشه بايد براش اهميت و ارزش قائل بشيم تا انگيزه حرکت براي شناخت و بيانش رو پيدا کنيم. چيزي که امروز از ذهن حتي فرهيختگان جامعه بسيار دور بوده و بي اهميت و بي مناسبت جلوه مي کنه.

هیچ نظری موجود نیست: