۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

گربه ها در فرهنگ اسلامی

در تمامي طول تاريخ بشر بي هيچ ميزاني از درک و آگاهي گربه ها يا به عنوان خدايان پرستش مي شدند يا به عنوان شياطين آزار مي ديدند. به خصوص در اروپاي قرون وسطي گربه ها و زنان هم رديف شيطان تلقي مي شدند. به اين ترتيب ايشان به بسياري روشهاي غيرقابل تصور سوزانده شده، شکنجه شده يا کشته مي شدند زيرا مردم بر اين باور بودند که با اين اعمال مي توانند از شر و بيماريها جلوگيري نمايند. به عنوان نمونه در طاعون مرگ سياه گربه هاي زيادي در مقادير انبوه کشته شدند اما در واقع اين تنها منجر به بدتر شدن شرايط شد.

از سوي ديگر تصويري ديگر از دوراني فراموش شده وجود دارد که در آن گربه ها مورد احترام و علاقه بوده و با درک و آگاهي با ايشان برخورد مي شد. از لقبي با عنوان ابوهريره (پدر گربه ها) تا نقش کوچکي از يک گربه بر جاي حلقه دوران عثماني اشارات فراواني به گربه ها در تمامي تمدن اسلامي وجود دارد اما اغلب اينها گمشده يا پنهان هستند. در اين نوشته ما برخي نمونه ها درباره چگونگي رفتار با گربه ها يا ديدگاه اسلام نسبت به آنها را بيان کرده و منبع چنين برخوردي را آشکار مي سازيم.

آنماري شيمل در ابتداي مقدمه خود براي کتاب گربه هاي قاهره از لوران چيتوک مي نويسد: زماني که شرقشناس بريتانيايي اي دبليو لين در دهه 1830 در قاهره مي زيست برايش جالب بود هر بعد از ظهر صحنه جمع شدن تعداد زيادي گربه در باغ دربار عالي را ببيند. مردم سبدهايي پر از غذا براي آنان مي آوردند. به او گفته شد قاضي به اين روش وظيفه اي را که از قرن سيزدهم و زمان حکومت سلطان مملوک، الظاهر بيبرس مقرر شده است به انجام مي رساند. شاه گربه دوست يک باغ گربه وقف مي کند تا گربه هاي قاهره هر چيزي که به آن نياز دارند يا دوست دارند در آنجا بيابند. با گذشت زمان اين مکان فروخته و بازفروخته شد، تغيير کرد و بازسازي شد، اما قانون الزام کرده بود وقف سلطان بايستي محترم داشته شود و چه کسي بهتر از قاضي بود که خواسته شاه را اجرا کند و از گربه ها مراقبت نمايد؟

اين سنت ادامه مي يابد. تا همين امروز هر بازديدکننده اي از جهان اسلام از تعداد غيرقابل شمارشي از گربه ها در خيابانهاي قاهره و استانبول، قيروان، دمشق و بسياري شهرهاي ديگر مطلع است. ما اغلب گربه ها را در مساجد مي يابيم و اين تنها به دليل آن که موشها را دور نگه مي دارند نيست.

گربه ها در ميان مسلمانان بسيار معمول بودند: به نظر مي رسد از روزهاي اوليه اعراب گربه ها را به عنوان حيوان خانگي نگهداري مي کردند. در غير اين صورت نمي توانيم بفهميم چرا (طبق يک تاريخ نگار اوليه) بيوه جوان پيامبر، عايشه زماني که شکايت مي کند همه او را ترک کرده اند اين طور اضافه مي کند که حتي گربه هم او را تنها گذاشته است. برخلاف تمدنهاي ديگر آنها همراهيان بيشتر مسلمانان بودند. از يک زن خانه دار تا يک دانشمند بزرگ ايشان را نه تنها به خاطر زيبايي و ظرافت آنها بلکه براي بعضي اهداف عملي دوست مي داشت. به عنوان نمونه دانشمندان مسلمان چکامه هايي براي گربه هاي خود مي نوشتند زيرا آنها کتابهاي ارزشمندشان را از حمله جانوراني چون موشها محافظت مي کردند.

آنها به عنوان اعضاي خانواده و محافظان خانه در برابر حشرات مرگبار و جانواران خطرناک مانند عقربها مورد احترام بودند. مهمتر از اين آنها تنها همراهان يا جانوراني اهلي نبودند بلکه همچنين براي مسلمانان نمونه اي از مخلوقاتي بودند که مطيع خداوند يگانه هستند چنان که در داستان ابن بابشاد آمده است. ابن بابشاد که يک نحوي بود با دوستان خود بر بام يک مسجد در قاهره نشسته و غذا مي خورد. زماني که گربه اي مي گذشت آنها به او چند لقمه دادند. او آنها را گرفت و فرار کرد ولي پس از آن چندين بار بازگشت. افراد او را دنبال کردند و ديدند که به خانه مجاور مي رود، جايي که گربه اي نابينا بر بام آن نشسته است. گربه با دقت لقمه ها را در برابر آن گربه قرار مي داد. بابشاد چنان تحت تأثير مراقبت خداوند از يک مخلوق نابينا قرار مي گيرد که تمامي متعلقات خود را انفاق کرده و با اعتماد کامل به خداوند تا زمان مرگ خود در 1067 در فقر زندگي مي کند. اين يک روايت شفاهي در اواخر قرن چهاردهم است که از سوي الهيدان و جانورشناس مصري ضميري (وفات 1405) ثبت شده است.

در هزاران داستان صوفيان گربه ها حضور دارند. داستانهاي زيبا همچون گربه مدرسه شيخ اشرف که براي بوجود آمدن نظم در مدرسه به مدرسان کمک مي کرد و حتي خود را براي درويشان قرباني کرد. يا داستان صوفي عراقي، شبلي از قرن دهم درباره رؤيايي که در آن مي بيند گناهانش به خاطر نجات دادن جان يک گربه بخشيده مي شوند.

اين داستانها محتوي درسها و پيامهاي مهمي هستند. صوفيها تنها افرادي روحاني نبودند؛ آنها همچنين مدرس، رياضيدان، پزشک، مشاور، دانشمند و بيش از اين بودند که بسياري از علوم در دسترس زمانه خود را مطالعه مي کردند. آنان درباره نجوم و ماده در داستانهاي خود صحبت مي کردند در حدي که به عنوان نمونه خرخر گربه اغلب با ذکر مقايسه مي شد و از اين در بسياري بيمارستانهاي اسلامي اوليه به عنوان فرآيندي درمانگر استفاده مي شد. علم جديد اخيراً قدرت درماني خرخر گربه را کشف کرده است: ... بسامد مطلوب براي تحريک استخوان پنجاه هرتز است. بسامد غالب و اصلي خرخر سه گونه از گربه ها دقيقاً بيست و پنج تا پنجاه هرتز است و اين بهترين بسامدها براي رشد استخواني و ترميم شکستگي است. خرخر گربه به خوبي در محدود آنابوليک 20 تا 50 هرتز قرار گرفته و تا 140 هرتز ادامه مي يابد.

گربه ها در هنر اسلامي مشهور بودند. نقاشان مسلمان و به خصوص خطاطان از قلم موهايي استفاده مي کردند که ترجيحاً از موي گربه هاي بلندمويي ساخته مي شد که براي اين هدف پرورش داده مي شدند. اينها در رنگهايي کدر و جواهرگونه در آرايه قابل توجهي از رنگها به کار مي رفتند.

علاقه و احترام براي گربه ها تنها در هنر انعکاس نيافته بود بلکه در افسانه ها نيز آمده بود. برخي اين افسانه ها را خرافات مي نامند اما اسطوره ها از نظر علمي نظرگاهي به زندگي روزانه مردم کهن ارائه مي دهند. برخي نمونه ها از اين قرار هستند:

باور بر اين بود قرينه (به معني روح خوبي) به شکل گربه يا سگ يا جانوران خانگي در مي آيد. اين باور شايع بود که قرينه شب هنگام در جسم يک گربه جا مي گيرد به طوري که هيچ قبطي يا مسلماني جرأت نداشت گربه اي را در تاريکي شب بزند يا آسيب وارد کند. (داستانهاي فراواني پيامدهاي ناگواري را که پس از زدن گربه اتفاق مي افتد روايت کرده اند. اين داستانها حتي از سوي افراد تحصيل کرده معتبر دانسته مي شد.)

احتياطات فراواني براي دفاع از بچه اي که در آينده متولد خواهد شد در برابر جفتش و شايد در برابر جفت مادرش که به خاطر فرزند آينده حسودي مي کند صورت مي گرفت (تأثير جانگرايي در اسلام: گزارشي از خرافات شايع).

در اسطوره شاه اسماعيل صفوي، مرکب وحي اسماعيل يک گربه معجزه آسا بود: او با خود هميشه يک گربه داشت که هرکس او را آزار مي داد با آن درددل مي کرد. اسماهيل خيمه اي داشت که همچون جهان در گرداگرد خود 365 يا 366 ورودي داشت. بامدادان هيچ ورودي باز نبود و آن محل هر روز محل عبور گربه بود... گفته مي شد اسماعيل به عنوان راهنماي خود روحي در درون گربه داشت که به او مشورت مي داد و بسياري معجزات انجام مي داد...(ادراک مسيحيان از اسلام؛ مجموعه متون)

بله، اشکال گربه به روشهاي گوناگون در تاريخ اسلامي از هنر و ادبيات، لباس و سکه، لوازم و فرشها و زندگي روزانه متصوفه حضور داشت. همچنين نمونه هايي از تاريخ فراموش شده علم مسلمانان وجود دارد. براي نمونه مشارکت پزشک قرن دهم الزهراوي با ابداع کت گات (نوعي نخ بخيه) در دانش پزشکي قابل چشم پوشي نيست.

نمونه اي ديگر مربوط به قرن نهم است. گربه ها در کتابهاي علمي اسلامي قرون ميانه با نام کتاب الحيوان حضور داشتند. محمد بيرقدار در اين باره مي گويد: کتاب الحيوان موضوع مطالعات فراواني بوده است و تأثير قابل توجهي بر دانشمندان مسلمان بعدي و از طريق ايشان بر متفکران اروپايي (به خصوص لامارک و داروين) برجاي نهاده است. اين کتاب منبعي براي کتابهاي بعدي درباره جانورشناسي شد. بسياري از عبارات الجاهز بوسيله اخوان الصفا و ابن مسکويه نقل شده است، بسياري از متون آن بوسيله زکريا القزويني (1203-1282) در عجائب المخلوقات، بوسيله مستوفي القزويني (1281-؟) در نزهة القلوب، و الضميري در حيات الحيوان خود آورده است. اين کتاب هنوز امروز الهام بخش دانشمندان است. به عنوان نمونه پرفسور دکتر ار کروک که سخنراني افتتاحي او با عنوان نقشه اي از يک گربه تحت تأثير دست نوشته هاي اسلامي و ارجاعات علمي شامل کتاب الحيوان بود. اين کتابها همچنين نقشي نيروبخش در فرهنگ توسعه تحقيق در علوم مدرن جانورشناسي، زيست شناسي، نظريات تکاملي، پزشکي، دامپزشکي، آناتومي و غيره داشته اند.

اين کتابها تنها به موضوعات خاص به عنوان متوني علمي نمي پرداختند بلکه همچون اغلب ديگر کتابهاي علمي اوليه مسلمانان به عنوان راهنماهايي روشنگر نيز عمل مي کردند. به عنوان نمونه اين جمله اي از کتاب الحيوان الجاهز است: گربه به خاطر شباهتي که به شاه جانوران دارد سود فراواني مي تواند برساند به طوري که يک راه مقابله با فيلهاي جنگي مهاجم رها کردن تعداد زيادي گربه از داخل جعبه هاست.

همچنين گزارشهايي درباره مؤسسات، درمانگاهها و اتحاديه هايي وجود دارد که براي محافظت جانوران بنيان مي شدند که در اين ميان گربه خانه ها بودند. مي توان گفت غرب نه تنها علم، هنر و کالاهايي از شرق مي آورد بلکه حتي گربه ها از تمامي سرزمينهاي اسلامي اوليه که در آنجا رو به فزوني بودند آورده مي شدند. به عنوان نمونه در انگليس گونه هاي وحشي واقعي گربه تنها در اسکاتلند و ايرلند وجود داشتند اما در حال حاظر ميليونها گربه در انگليس زندگي مي کنند.

به نظر ناممکن مي رسد اين موضوع را در متني کوتاه فشرده ساخت. بنابراين بهتر است به منبع مطلب توجه کنيم: اين علاقه و درک درباره گربه ها از کجا مي آمد؟

در جهان اسلام گربه مورد احترام و حمايت بود زيرا گربه ها مورد علاقه پيامبر بودند. از توصيه اي بسيار ساده تا رفتارهاي وي گزارشهاي متعدد درباره پيامبر و گربه ها وجود دارد و اين منجر به پذيرش بعدي در ميان مسلمانان شد.

پيامبر مردم را توصيه مي کرد با گربه هاي خود (جانوران اهلي) مانند عضوي از خانواده خود رفتار کنند و در اين باره منظور وي نگهداري و توجه مناسب نسبت به آنها بود. نه تنها به خاطر گفته هايش بلکه وي با رفتارهايش نيز يک الگوي بسيار خوب بود. اين رفتارهاي مثالي چنان در ميان مردم آشنا بودند که در زمان خود تبديل به داستانهايي شدند. يکي از مشهورترين داستانها درباره آنها درباره معزه گربه مورد علاقه پيامبر است که در هنگام اذان، وقتي پيامبر رفت تا يکي از جامه هاي خود را بپوشد ديد که گربه اش بر روي يکي از آستينهاي آن خوابيده است. او به جاي اين که مزاحم گربه شود آستين جامه را بريد و اجازه داد گربه بخوابد. هنگام بازگشت معزه بيدار شد و براي پيامبر تعظيم کرد. پيامبر هم سه بار بر پشت او دست کشيد. همچنين باور بر اين است که زماني که پيامبر در خانه اش وعظ مي کرد اغلب معزه را بر پاي خود مي نشاند.

پيامبر و پيروانش از حضور گربه ها لذت مي بردند. به عنوان نمونه ابوهريره است که به عنوان صحابه و راوي بزرگ فرموده هاي پيامبر مشهور بود و در اوائل قرن هفتم مي زيست. لقب وي ابوهريره (به معناي تحت اللفظي پدر گربه ها) از سوي پيامبر داده شد زيرا او عادت به نگهداري از يک گربه کوچک نر داشت. واژه گربه در انگليسي از لغت عربي قط اخذ شده اما گربه نر کوچک هريره خوانده مي شود. همچنين افسانه اي درباره اين وجود دارد که يک گربه جان پيامبر را در برابر يک مار زهرآلود نجات مي دهد. اين داستان از سوي آنماري شيمل اينطور نقل مي شود: گونه هاي مختلفي درباره داستان چگونگي نجات پيامبر از يک مار خطرناک بوسيله گربه ابوهريره که او هميشه با خود در داخل يک کيسه آن را حمل مي کرد وجود دارد. آنگاه پيامبر گربه را چنان نوازش کرد که هنوز امروز هم جاي انگشتان وي به صورت چهار خط تيره بر پيشاني بيشتر گربه ها قابل مشاهده است و چون دست پيامبر بر پشت گربه نوازش کرد گربه ها هيچ گاه بر روي پشت خود بر زمين نمي افتند (رمزگشايي از نشانه هاي خداوند).

گربه ها چنان جانوران پاکيزه اي هستند که طبق روايات اصيل مي توان از آبي که گربه از آن نوشيده وضو ساخت. دانسته است امروزه برخي مردم با ارتکاب رفتارهاي شيطاني در آزار رساندن و مسموم کردن گربه ها با سنتهاي پيامبر مخالفت مي کنند. در اسلام مجازات چنين رفتارهايي شديد است. اسلام موقعيتي ويژه براي گربه ها به عنوان مخلوقاتي دوست داشتني و گرامي قائل است و بدرفتاري با يک گربه به عنوان گناهي جدي تلقي مي شود. البخاري در حديثي روايت مي کند که زني گربه اي را زنداني کرده و به آن غذا نداده يا آزادش نمي کند تا بتواند خود غذايي بيابد. پيامبر درباره او گفت جزاي او در روز قيامت کيفر و جهنم است.

گزارشات فراواني درباره علاقه و رابطه پيامبر با گربه ها وجود دارد. اين حديث که علاقه به گربه ها بخشي از ايمان است درست باشد يا نباشد منعکس کننده احساس عمومي پيامبر نسبت به اين گربه سانان ريزجثه است. بسياري تأييدات ديگر درباره بسياري جانوران ديگر همچون اسبها، شترها، زنبورها، مورچه ها و حتي مگسها در اسلام وجود دارد.

اساساً زندگي پيامبر ادراکي از خود قرآن است. برخي آيات مرتبط با جانوران وجود دارد که به مسؤوليت انسان در جهان اشاره کرده و به وظيفه تعادل، عدالت و رحمت و بسياري خصائص اخلاقي ديگر انسان در برابر مخلوقات مي پردازد. برخورد مهربانانه با جانوران بخشي از دين اسلام است. پيامبر مهرباني با تمامي خلقت خداوند را آموزش مي داد. قرآن راه زندگي او بود. ما پيام و روح قرآن را انعکاس يافته در تمامي پيامبران خدا براي بشريت مي يابيم. رحمت و ترس از خدا در شخصيت آنان انعکاس يافته بنابراين بيش از هر چيزي خواننده بايستي آنچه در قرآن به آن اشاره شده است به طور کامل دريابد زيرا اسلام چنان که در دايرة المعارف آمده تنها به معناي ديني نيست که مبتني بر گفته ها و نظام ديني بنيان شده از سوي محمد و آموزش شده بوسيله قرآن که اصل اساسي آن تبعيت مطلق در برابر خداي يگانه و شخصي باشد. اسلام همچنين به معناي راه مستقيم، درست و صحيح است که تاريخ جهان و ماوراي ان را در بر مي گيرد.

به اين ترتيب اين نوشته تنها ارجاعاتي درباره گربه ها مي دهد که مربوط به دوره زماني خاص در تاريخ زندگي اسلامي است. اين دوره با زندگي پيامبر خدا آغاز شده و تا مردمي که پس از آن از او پيروي مي کنند ادامه مي يابد.

زيرنويس: اين نوشته ترجمه اي از اين متن است.

هیچ نظری موجود نیست: