۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

در حاشیه تاریخ تمدن اسلامی 5

بعضي وقتا از شبکه بين المللي خبر برنامه هايي پخش مي شه که چنان ايدئولوژيک و متعصبانه و بي منطقه که آدم تعجب مي کنه. ما فکر مي کرديم صدا و سيما برنامه ها و شبکه هاي بين المللي خودشو چنان که گاه و بيگاه نشانه هايي از شبکه پرس تي وي ديده مي شه در عياري بالاتر و با کيفيت صادراتي سازمان مي ده، اما چنين برنامه هايي از شبکه خبر که مانندش در شبکه هاي داخلي هم ديده نمي شه شگفت آوره. مرزهاي شيشه اي و راز آرماگدون از قبيل اين برنامه ها هستند. ديروز که از روضه و نوحه هاي شبکه هاي ديگه آقاي ضرغامي به شبکه خبر پناهنده شده بودم به اجبار يکي از سلسله برنامه هاي راز آرماگدون رو مي ديدم. اسم کل تمدن غرب در اين برنامه، تمدن صليبي صهيوني ميشه. توهم توطئه در حد اعلي خودش. در اين برنامه کل روند تاريخي غرب با اين عنوان که تحت هدايت ماسونها و فراماسونها بوده از همون قرنهاي هفدهم و هيجدهم تا امروز رد و تخطئه مي شه. و به اين ترتيب تمام روند نوگرايي در ايران و شرق از همون دوران ناصري و بعد از اون برنامه ريزي براي تحت کنترل گرفتن نرم ايران و سرزمينهاي اسلامي قلمداد مي شه. تکليف اميرکبير و دارالفنون و همه غرب رفته هاي ايراني هم مشخصه. و البته در اين تخطئه و تخريب بيشتر توجه به سمت علوم انسانيه. همه متفکران غربي مزدور يا فريب خورده اين جريان فراگير و ريشه دار در غرب معرفي مي شوند. در داخل ايران هم اهالي علوم انساني از جايي که کاري جز ترجمه نداشته اند مورد طعن قرار مي گيرند. انگار نه انگار با همين تحفه هاي وارداتي غرب که به طور عمده در دوران رضاخان وارد ايران شد، ايران از اون شرايط قبيله اي و روستايي و عقب مونده خودش دور شد. همين تلويزيون و رسانه اي که دوستان با استفاده از اون چنين افاضاتي مي کنند بدون حضور و معرفي غربيها ممکن نمي شد. چنين رفتارها و ديدگاههاي پريشان و بي مبنا نشانه چيزي جز سردرگمي و نداشتن موضع منطقي و مستحکم فکري نيست. از اين دوستان بايد پرسيد پس از نفي تماميت تمدن غرب با چه سخن و منطق مورد اتفاق و مشترکي مي خواهند به شناخت خود و يا ديالوگ با ديگري بپردازند. چنين تحليلهاي شتابزده ضمن اين که به شدت دست طراحانش رو از مواد فکري که امکان گفتگو رو فراهم کنه خالي مي کنه، حاکي از ضعف و ناتواني در انتقاد مستدل و سالم از غرب و فقدان مباني اساسي فکري همه فهم و مورد اشتراک در رويارويي با دستگاه فکري متفاوت مي تونه باشه. در چنين زمينه اي ضعف شناختهاي تاريخي هم مي تونه نقش داشته باشه. در واقع بايد اعتراف کرد آنچنان انتقادهاي راديکال و نينديشيده و ظاهرگرايانه که نسبت به سرمايه داري و اومانيسم غربي در سالهاي اخير مطرح شده در نهايت راه به جايي جز چنين گزافه گوييهايي نخواهد برد. طبق چنين تحليلهايي لابد بايد گفت قبل از تمدن جديد، در دوران اسلامي هم غلبه با خلفاي جور و انديشه سني بوده است بنابراين بي اعتبار است. قبل از اسلام و در دوران کهن هم لابد تمدنهاي باستاني را بايستي با آمدن اسلام لغو و بي اعتبار دانست. با چنين روشي از کل تمدن و انديشه بشري شيري بي يال و دم و اشکم باقي خواهد ماند.

اما با تحليل نظام مند و مستدل و مبتني بر شواهد، تمدن اسلامي و تمدن غرب و رابطه اينها رو مي شه به نحو مقبولي توضيح داد و با استفاده از دستاوردهاي تمدن بشري چه در غرب و چه در اسلام و ديگر تمدنها براي بهبود اوضاع عمومي بشر در حال حاضر کوشيد. بدون داشتن ديدگاه روشن تاريخي و دسترسي داشتن به معيار منطقي و تاريخي مناسب درباره تمدن اسلامي و نسبت تمدن جديد بشري با آن، لاجرم در تحليلهايي ناقص و نابالغ بايد دست به انتخابي بين همه يا هيچ زد و در ادامه چنين روندي گرفتار سردرگمي و بيشتر شدن گره هاي معرفتي خواهيم شد. يگانه آلترناتيو بحق و قابل دفاع درباره تحليل غرب و اسلام بازنگري بيطرفانه و محققانه دوران تاريخي قرون وسطي و اوائل قرون مدرن در سرزمينهاي اسلامي و اروپا و رسيدن به نگاهي منطقي و عادلانه و مقبول درباره اينهاست. در غير اين صورت در انتخاب سرنوشت ساز بين تمدنها و انديشه هاي متفاوت غربي و اسلامي به بيراهه خواهيم افتاد و بسياري مشکلات و گره هاي غيرضروري و فلج کننده در سر راه خود خواهيم آفريد. يگانه مسير منطقي و عادلانه براي تحقق جهان بزرگتر آينده که بتواند جاي مناسبي براي زيست بشر از فرهنگها و تمدنهاي گوناگون باشد نشستن در محکمه قضاوتي است به شهادت بيطرفانه تاريخ درباره رفتار و سرگذشت اسلام و غرب در درازناي قرون اخير که تأثيرگذاري قابل توجهي بر دنياي امروز ما داشته است. در غيراين صورت هر تحليل و قضاوت سوگيرانه ديگري در درازمدت مشکلي از هيچ فلسفه و جامعه اي نخواهد گشود.

هیچ نظری موجود نیست: