۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

در حاشیه تاریخ تمدن اسلامی 4

تو تلويزيون برنامه هايي درباره الگوي اسلامي ايراني پيشرفت نشون مي ده. اين مطمئناً چيزي نيست که از قبل بشه براش برنامه ريزي کرد و پيشاپيش مسيرش رو مشخص کرد بلکه تحت تأثير عوامل مختلف در مسير زمان شکل مي گيره و تکامل پيدا مي کنه. ولي فکر کردن و همفکري کردن درباره اش ناممکن نيست. اولين نکته اي که با شنيدن اين عنوان به ذهن مياد اينه که اين حتماً چيزي است که در برابر الگوي غربي قرار هست مطرح بشه. در اين که الگوي غربي مناسب و پاسخگوي جامعه ما نبوده سخني نيست اما رد و مخالفت با الگوهاي غربي تا کجا قرار هست دنبال شه؟ در برنامه صدا و سيما دو زمينه اي که در مورد جامعه غربي بهش اشاره شد و گفته شد که در ايران اسلامي، ضمن تأييد نسبي روال ديگه اي بايد داشته باشه سرمايه داري و اومانيسم (اصالت انسان) بود. به نظرم يکي از اولين مسائلي که در اين برنامه بايد بهش پرداخته بشه تعيين تکليف با غربه. چه موضعي در برابر غرب داريم و چه رويکردي در اين باره درسته؟ به نظرم افراد درگير در اين برنامه بيش از حد نگاه منفي به غرب دارند و از اين جهت بدنبال نفي غرب و تمدن جديد گويا دنبال اين هستند که همه چيز رو از اول درست کنند. به خصوص در منظر اونها از غرب بيشتر جنبه سياسي و ايدئولوژيک بزرگ هست. اما اگر رويکرد ما تکيه بر انديشه و فرهنگ و تاريخ غرب داشته باشه خواهيم ديد جدا کردن راه در اصول و ريشه ها از تمدن مدرن نه درست و نه ممکن نيست. بسياري از خصوصيات تمدن جديد غرب وام گرفته شده از تمدن اسلامي و تداومي بر اونهاست. داشتن چنين نگاهي به غرب بسياري از ستيزه جويي هاي ظاهري طرفين نسبت به همديگه رو کاهش مي ده. بايد با پذيرش و همدلي و آرامش عناصر گوناگون جامعه مدرن غرب رو بررسيد و سنجيد. در واقع کار ما با نقد غرب آغاز مي شه و اين ابتدا مستلزم شناخت غرب هست. ابتدا وضعيت بشر رو در حال حاضر بشناسيم و بعد درباره حرکتش در آينده بينديشيم. يک جنبه ديگه اين حرکت که به نظر مي رسه در ذهن طراحان اين برنامه وجود داره آرزومندي براي رسيدن به قله هاي برتر تمدني دوران هست. وضعيتي که ايران و اسلام يه بار پيش از اين در تاريخ تجربه کرده و اکنون گزارش اون دوران براي بازخواني و شناخت بيشتر در دسترس هست. بنابراين به نظرم بررسي تاريخ تمدن اسلامي در قرنهاي هشتم تا هفدهم بخشي از کاري است که در اين برنامه بايد انجام بشه. سعي کنيم نقاط قوت اون دوران رو بازتوليد و تقويت کنيم و از علل شکست و ناکامي اون دوران درس بگيريم. از بعضي ديدگاهها که درباره اسلام و علل موفقيت اون در اون دوران در جامعه امروز ما ديده مي شه به نظر مي رسه نياز فراواني براي شناخت جدي اون دوران وجود داره. اين که اسلام خودبخود و به طور خلق الساعه باعث رشد و پيشرفت نشد بلکه با وام گيري از دستاوردهاي تمدنهاي بشري پيش از خود راه پيشرفت جامعه انساني رو ادامه داد و به تعالي رساند. البته ممکنه درباره سعادت بشر نگاه اساساً متفاوتي هم وجود داشته باشه که بايستي مدعيان، اونو توضيح بدهند و ازش دفاع کنند. تا بعد ببينيم چه چيزي به صواب نزديکتره.

يک زماني بود از برنامه هاي مستند تلويزيون درباره تاريخ علم که البته همه از توليدات کشورهاي غربي بودند بدم ميومد. چون با ناجوانمردي هيچ نام و اشاره اي به دانشمندان و فعاليتهاي تمدن اسلامي در اونها وجود نداشت. همونطور که قبلاً هم نوشتم در کمال مسرت و سرفرازي به عرض مي رسونم حتي در برنامه هاي توليد داخل و حتي از شبکه قرآن سيما در برنامه اي درباره تاريخ نجوم هيچ نامي از دانشمندان اسلامي نيامد. سيماي مهتاب شبکه دوم بعد از نيمه شب در بين بقيه بخشها به صورت ناقص مستندهايي درباره تاريخ علم هم نشون مي ده. يکي دو هفته ايه که گاهي اونها رو مي بينم. در يه برنامه درباره رنگ که ربط نزديکي به مباحث شيمي داشت در حالي که نقاشيهاي پياپي از پرتره دانشمندان اروپايي که با لباسها و عينکهاي قرنهاي هيجدهمي و نوزدهمي خودشون، قيافه هاشون به نظر خيلي حق به جانب و با اعتماد به نفس مي رسيد و گوينده گزارشي از فعاليتها و اقدامات هر کدوم در بين تصاويري که فضاي شهري و جامعه اون دوران اروپا رو نشون مي داد ارائه مي کرد، در ذهن خودم جاي نامها و فضاي شهرهاي اسلامي که بيگمان زماني حسرت و رشک و شگفتي اجداد همين اروپاييها رو بر مي انگيخت خالي مي کردم. از اون شب به اين نتيجه رسيدم چنين برنامه هايي درباره تاريخ علم عليرغم روايت ناقص و جانبدارانه داستان در عين حال مي تونه به عنوان عاملي براي گرا دادن باشه و به طور غيرمستقيم زمينه هاي بررسي نشده يا کمتر مورد توجه قرار گرفته در تاريخ علم تمدن اسلامي رو مطرح کنه. در واقع به نتيجه رسيده ام حتي درباره دور از ذهن ترين موضوعات که در حوزه انديشه و علم ظاهراً موضوعي کاملاً جديد و پيچيده به نظر برسه يک زمينه هاي تاريخي، هرچند شايد مختصر در تمدنهاي گذشته و از جمله تمدن اسلامي وجود داشته. تنها کافي است به اين موضوع توجه داشته باشيم و با اين ديد نگاه دوباره اي به تاريخ انديشه و علم در تمدن اسلامي بيندازيم تا بتونيم اونها رو ببينيم و پيدا کنيم. اين تصور که گذشتگان دنياي کوچکي داشته اند و درباره خيلي چيزها چيزي نمي دونسته اند يا در فکرشون چيزي خطور نمي کرده به نظرم چندان درست نيست و به کمبود اطلاع ما درباره زندگي اونها مربوط مي شه. مسائل اساسي بشر و گرايشهاي فکري اون در طول تاريخ ثابت بوده و اين که بتونيم با جزئيات کامل و با تمام پيچيدگيهاش درباره اينها بدونيم بيشتر به اين ربط داره که آيا نوشته ها و انديشه هاي گذشتگان تا چه حد به طور کامل براي ما باقي مونده. اين عدم اطلاع عمومي زماني که با فرصت طلبي و بي صداقتي همراه مي شه ممکنه نتيجه اش اين ادعا بشه که بسياري موضوعات سابقه اي در گذشته اي بيشتر از چند قرن قبل که در حوزه تمدن جديد غرب قرار بگيره نداشته اند. پس همه اين حوزه هاي رنگارنگ محصول و دستاورد تمدن جديد غرب هستند و تازه در اين دوران معرفي شده اند. هر حوزه فکري و علمي که امروز به ذهن شما خطور مي کنه سابقه اي در گذشته بشر داشته، کافي است بخواهيد و همت کنيد در گزارشات و مدارک اون دوران بگرديد تا پيداش کنيد. نمونه اي از اين دست اکتشافات اهرام مصر هست که غرب چنين القا کرده که انگار تا همين صد و پنجاه سال قبل هيچ کس از رازهاي اون خبر نداشته. برعکس مسلمانان کارهاي زيادي درباره اش انجام داده و قادر به خواندن خطوط هيروگليف بوده اند و اتفاقاً غربيها با استفاده از همين منابع در اين مسير گام گذاشته اند. بنابراين مستندهاي تاريخ علم غرب رو هرچند اروپامحور و يکطرفه، بايد ديد و دنبال اين بود که جاهاي خاليشو با دانسته ها و همت خودمون پر کنيم تا به تصوير کامل و درستي برسيم.

هیچ نظری موجود نیست: