۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

درباره جنسیت

چند وقت پيش تو برنامه ديروز امروز فرداي شبکه سوم درباره حجاب و موضوعات مربوط به جنسيت صحبت بود. تعداد زيادي از قسمتهاي مختلف اين برنامه رو که موضوعات سياسي مرتبط با انقلاب اسلامي داشت پسنديده ام. اما رويکرد برنامه نسبت به جنسيت خيلي خام و محافظه کارانه و بي محتوا به نظرم رسيد. البته ظاهراً اين اختصاصيتي به اين برنامه نداره و ديدگاه عمومي جامعه ما نسبت به جنسيت فوق العاده عقب مونده است. براي لايه هاي کاملاً تحصيل کرده و سطوح بالاي اجتماعي اقتصادي همچنان طرح مسأله جنسي موجب تأسف و شرمه. در مقايسه با مسائل سياسي و اموري مثل دموکراسي که از دوران ناصري از غرب پيشرو وارد ايران شده گويا مسأله جنسيت بنا به دلايلي هنوز چندان در ايران مورد توجه واقع نشده و توفيق چنداني در تحول ديدگاهها در اين مورد پيش نيومده. البته تا جايي که مي دونم درباره مسأله جنسيت در حال حاضر در خود غرب هم فرمول روشني که جواب داده باشه هنوز مطرح نشده و يکي از چالشهاي اجتماعي که باعث سردرگمي فراوان شده جايگاه خانواده در زندگي افراده. و اين برخلاف عالم سياست و دموکراسي است که حداقل در ظاهر امر شکلي قابل قبول و کار شده براش مطرح شده و توفيق و شيوع پيدا کرده. با اين حال غرب بعضي دستاوردهاي قابل توجه در حوزه امور جنسي داشته که در ايران مورد توجه و بهره برداري قرار نگرفته. البته اينکه اين دستاوردهاي مثبت واقعاً چي هستند نياز به توضيح داره اما همين قدر هست که حرف و حديثهايي درباره مسأله جنسيت وجود داره که در بين انبوه سخنان بي ارزش طيفهاي فکري متضادي که در اين باره موجود هست ارزش جستجو و طرح و تأمل دارند. يک سر اين طيف لايه هاي سنتي هستند که فرمول فکريشون در اين باره روشنه و نياز زيادي به تشريح نداره و همون طور که گفتم در ريشه هاي فکري جنسيتي خودش به طرز حيرت انگيز و فراگيري در لايه هاي مختلف جامعه ما مشترکه و رسوب کرده. سر ديگه طيف هم در ايران غربگراهايي هستند اغلب به طور واکنشي و هيستريک عمل کرده و نسبت به هر فکري که از اين طرف طرح بشه مخالفت نشون مي دهند. در لايه هاي انديشمندانه تر هم الگوهاي فرهنگي بومي در اين مورد رو همچون الگوهاي سياسي بومي و مصداق عمده اش که جمهوري اسلامي باشه مهمل و بيراهه اي نافرجام تلقي مي کنند. در بين اين دو سر طيف هم اکثريتي قرار دارند که در برخي مختصات فکري خودشون به يکي از اين قطبها نزديکي بيشتري دارند. اما در هر حال خصوصيت مشترک اين جمعيت فقدان اطلاعات کافي و محروميت از روشن بيني آگاهانه درباره کليت اين موضوعه.

درباره بعضي موضوعات اساسي مثل کيفيت رابطه زن و مرد در جامعه به خصوص دختر و پسر قبل از ازدواج و نيز حد و حدود آزاديهاي زنان نارساييهاي عمده اي در ايران وجود داره که در جوامع ديگه به روشني حل شده و مقدار زيادي از بار مسائل در اين زمينه برداشته شده. اما ما گويا هنوز شک داريم در حوزه مسائل جنسي مثل هر حوزه انساني ديگه اي اصل بر آزادي است و اگر محدوديتي قرار هست اعمال بشه بايد با استدلال و با دقت و کمال احتياط و در حداقل ممکن اعمال بشه. ظاهراً هنوز اطمينان نداريم از نظر انساني قيموميت و تفوق هيچ اقتداري بر زندگي و ذهن بشر خارج از اراده و آگاهي و انتخاب او قابل قبول نيست. از قرار معلوم تصميم گرفته ايم به جاي توجه و بازگشت به اصول اساسي انساني برمبناي عادتهاي فکري و رسوم سنتي اجتماعي خودمون عمل کنيم هرچند به وضوح ببينيم اون ترتيبات اگرچه در دوران خودشون مفيد و مؤثر بوده اند اما در حال حاضر در شرايطي متفاوت، ناکارا و نامتناسب هستند. اين گونه نگاههاي سطحي و ظاهرگرايانه در حالي تبليغ و تحميل مي شوند که انواع و اقسامي از آسيبها و معضلات و محروميتهاي پيدا و پنهان رو بر انبوه توده هاي جامعه وارد مي کنند. شايد هم دوستاني که دلسوزانه و خيرخواهانه سخت دست اندر کار چنين برنامه هايي هستند تقصيري نداشته باشند. در جامعه اي که بسياري از ترتيبات اجتماعي اون در حال تغيير بوده و به حالت پايداري نرسيده و در نتيجه انبوهي از مصداقهاي عدم هماهنگي و عدم تطابق در لايه هاي مختلف جامعه نسبت به تغييرات ديده مي شه شايد عده اي حق داشته باشند در چاره انديشي براي اين معضلات به دانسته ها و عادات فکري پيشيني خود بازگشت کنند. اما در عدم تحمل گرايشهاي فکري ديگه و اعمال محدوديت ناروا بر اونها نمي شه گناهشون رو ناديده گرفت. ضمن اين که در اين حوزه هم شبح مسائل امنيتي و سياسي ديده مي شه. به نظرم جمهوري اسلامي به عنوان يک حکومت جوان و نوپا که همچنان به طرز مؤثري سايه تهديدهاي امنيتي و نظامي رو از طرف قدرتهاي معارض و مسلط جهاني بر سر خودش احساس مي کنه و هنوز وارد فاز تثبيت نشده و از مرز احساس حداقل امنيت لازم در اصل موجوديت خودش نگذشته شايد حق داره درباره مسائل جنسي هم در تحليلهاي غالب و شايع خودش مکرراً از دستهاي ناپيداي توطئه گري که از طرف قدرتهاي بزرگ دست اندر کار به هم زدن نظم جنسيتي مورد نظر نظام هستند اسم ببره و هنوز نتونه در يک فضاي امن و مطمئن و منطقي و به صورتي آزادانه و با اعتماد به نفس درباره مسائل جنسي به بررسي و تحليل و تأمل بپردازه.

با همه اين تفاصيل اين نتيجه رو مي شه گرفت که براي کسي که در جامعه ما در برخورد با امور جنسي با گذشتن از سدهاي اوليه ترس و احساس گناه يا شرم و احساس خجالت يا شيدايي در لذت طلبي بدني، رسيدن به يک ديدگاه متعادل و منطقي در امور جنسي اهميت داره هيچ گفتار مستقيم و در دسترسي وجود نداره که زندگي جنسي و جنسيتي اونو سامان بده. بلکه بيشتر در اين زمينه سخناني پراکنده و تلاشهايي انفرادي و جسته گريخته وجود داره که اميد هست با تلاش خودانگيخته و پيگير از ميان انبوه سخنان و القائات ناروا به دست بياد و کم کم در طولاني مدت باعث بشه راهي در اين زمينه گشوده بشه. تا آيندگان شايد دسترسي نزديکتري به انديشه ها و رويکردهاي شايسته جنسي داشته باشند و در جامعه خودشون هم معضلات و گرفتاريهاي کمتري در اين حوزه داشته باشند. در جوامع به اصطلاح پيشروي غربي هم همين گونه احساس نياز به نظر مي رسه وجود داشته باشه و گرايشهاي غالب در اونجا هم چندان متعادل، راضي کننده و روشن بينانه به نظر نمي رسند. ياد پروژه تمدن اسلامي مي افتم. اونجا هم احساس مي کردم سخنان شايع و غالبي که در اين مورد از هر دو جبهه مي رسه قابل اعتماد و راضي کننده نيست. خودم بايد جواب رو پيدا مي کردم و براي اين که به حوزه بزرگتري از افکار و نوشته ها در اين مورد دسترسي پيدا کنم به متون انگليسي پناهنده شدم. اينجا منتهي چند تفاوت و مشکل وجود داره. اول سد سانسور و فيلتر در بعد داخلي، دوم انبوه مطالب و مواد انحرافي و نامرتبط در بعد خارجي. حتي مطالب ظاهراً علمي و منطقي که در اين باره وجود داره خودشون سطوح کيفي متفاوتي دارند و اغلب عاميانه و تجاري نوشته شده اند و گرايشهاي فرهنگي خاص که وابسته به سبک زندگي غربي هستند درش بوفور ديده مي شه. مسأله سوم هم انتشار اين مطالب در وبلاگمه. نوشتن و انتشار ترجمه ها درباره تمدن اسلامي در وبلاگ ظاهراً حساسيت خاصي از سوي مخاطب و نهادهاي نظارتي برنمي انگيخت اما براي نوشتن درباره مسائل جنسي گويا بيشتر لازمه به طور غيرمستقيم و با احتياط نوشت تا حداقل ترس از فيلتر شدن وبلاگ کمتر باشه.

هیچ نظری موجود نیست: