۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

سنت زیست محیطی در میراث اسلامی

يک: مقدمه

هرچند مسلمانان امروز به طور فزاينده اي تبديل به بخشي از نظم نوين جهاني شده اند که به رشد اقتصادي به عنوان ابزار رضايت بشري باور دارد، اما پيش از اين نمونه پيشتازي براي ساختن جوامع دوستدار محيط زيست بودند که براساس اصول و اخلاقياتي کاملاً متفاوت از آنچه که جهان صنعتي امروز در پيش گرفته است هدايت مي شد. مسائل خطرساز بيش جمعيتي در مناطق پرتراکم و در نتيجه مصرف فزاينده و تجمع پس ماندها، آلودگي آب (شيرين و شور)، صدمه به گونه هاي ديگر شامل ميکروارگانيسمها که بخشي اساسي از چرخه زندگي هستند، تغيير شيمي جو و مشکلات وابسته گرمايش جهاني و اشتهاي سيري ناپذير فناوري براي تسلط بر نظم اجتماعي و اقتصادي و در نتيجه تقاضا براي انرژي و مواد اوليه، برخي از روشنترين اصول بحران محيطي و الگوي اقتصادي هستند که امور امروزي جهان را رهبري مي کنند. اينها موضوعات بسيار مهم براي تداوم نسل بشر بوده و نيازمند توجه کامل از سوي تمامي شهروندان جهان هستند.

در اين زمينه، همه فرهنگها و جوامع مورد توجه هستند. به اين ترتيب بازيابي هزار سال سنت برخورد مسلمانان با محيط زيست مي تواند نمونه خوبي براي مسلمانان امروز باشد تا از گذشته موفقيت آميز خود درس گرفته و همراه با بقيه جهان به نحو مثبتي در تلاش براي کنترل اين مشکل تايتانيکي که بشريت را مورد تهديد قرار داده است مشارکت داشته باشند. اين بازيابي همچنين غيرمسلمانان را (به خصوص آنها که در اروپا و آمريکا هستند) درباره موضع اسلام (به عنوان يک دين، فرهنگ و تمدن) در مورد محيط زيست مطلع مي کند و به اين ترتيب واکنش مثبتي ايجاد کرده و تصوير بهتري از اسلام و مسلمانان بوجود مي آورد که ممکن است آغازگر روندي از حوزه هاي مشترک مورد علاقه و همکاري باشد.

پيش از نور افکندن بر تاريخ گمشده محيط زيست در اسلام، شايسته است برخي جنبه هاي مفهومي بررسي شده و سپس مروري بر اصول و راهبردهايي که رويکرد دوستدار محيط زيست در جوامع اسلامي گذشته پديد مي آورد انجام شود.

دو: مفاهيم مرکزي، اصول و راهبردهاي عمومي

منابع اصلي آگاهي درباره موضع اسلام در مورد محيط زيست، قرآن، حديث، سيره نبوي و زندگي صحابه و روش جوامع مسلمان در اجراي اسلام و رويارويي با چالشهاي توليد کالا براي تأمين زندگي بشر و توليد رشد اقتصادي و نيز توسعه تمدني است.

دو.يک: مفاهيم مرکزي

از اين منابع ما مفاهيم زيست محيطي زير را اخذ مي کنيم:

* خدا (الله): وحدانيت خدا در ايمان اسلامي اصل است، او خالق است و صفاتش در خلقتش (محيط ديدني و ناديدني) بيان شده است، و اين شامل تمامي هستي است.

* بشر (مرد و زن): تنها مخلوقي که به عنوان جانشيني بر زمين تا روز قضاوت قرار داده شده است.

* محيط: همه آنچه که تشکيل دهنده هستي (ديدني و ناديدني) است مطيع الله هستند که خود آنها را از طريق قوانين و اصولي که نقض نمي شوند نگه داشته و حفظ مي کند. زمين و تمامي داراييهاي آن براي بشر است تا از آن به روشي مسؤوليت پذير براساس اصول و راهبردهاي عمومي استفاده کند که از طريق پيامبران که آخرين آنها محمد است القا شده است.

قرآن محتوي آيات متعددي است که روشنگر اصول و راهبردهايي درباره استفاده و حفاظت از محيط زيست مي باشد که بوسيله گفتار و سنت محمد پيامبر تأييد و توضيح داده شده و با زندگي صحابه و پيروان نشان داده شده است. برخي از اينها در زير ارائه شده است.

دو.دو: اصول و راهبردهاي عمومي

عدل: اين اصل تعاملات انساني را رهبري مي کند و به روشي غيرمستقيم درباره مخلوقات ديگر همچون جانوران صدق مي کند.

ميزان: اين اصل ارتباطات اجتماعي و اقتصادي انساني را هدايت مي کند اما همچنين در مورد محيط زيست صدق مي کند به نحوي که کسي نبايد تعادل طبيعت، استفاده از منابع (هوا، آب و انرژي) و چرخه زندگي تمامي گونه ها را مختل سازد. اين اصل همچنين بر طراحي ساختمانها و شهرها تأثير مي گذارد.

وسط: اين اصل در تمامي روابط صادق است. انتخاب راه وسط بين دو قطب انتهاي طيف در طراحي اقتصادي، مديريت اجتماعي، پيگيريهاي علمي، ديدگاههاي ايدئولوژيک، مصرف مواد اوليه، آب و انرژي (نه زياده روي نه بي بهرگي) مطلوب است.

رحمت: اين تمامي جنبه هاي ارتباطات انساني و رفتار با جانوران، گياهان و حشرات و جانداراني چون ميکروارگانيسمها را مديريت مي کند.

امانت: درست همچون امانت نهادن دارايي فردي در نزد فرد ديگر، انتظار مي رود بشر همچون يک امانتدار درباره تمامي داراييهاي زمين از سوي مالک آنها، خدايي که آن را خلق کرده عمل نمايد.

طهارت: پاکي روحاني افراد شايسته اي بوجود مي آورد که درباره حضور خداوند آگاهي قلبي دارند و اين منجر به جامعه اي متعادل مي شود که در هماهنگي با محيط زيست زندگي مي کند. پاکيزگي جسمي جامعه اي سالم مي سازد که از آلودگي هوا و آب پرهيز کرده و يک اقتصاد پاک که از رباخواري و روشهاي فريبکارانه در بازار خودداري مي کند.

حق: حقيقت در تمامي ارتباطات چه با ديگر افراد و چه نهادها و به رسميت شناختن حق ديگران (انسانها، جانوران و گياهان) باعث ايجاد صداقت و اعتماد و در نتيجه کاهش جرم و خشونت نسبت به جانوران مي شود.

علم نافع: دانش چه الهياتي چه علمي و فني، بايستي براي ديگران (اشخاص و جامعه) شامل نسلهاي آينده مفيد باشد. اين اصل بر تمامي برنامه هاي آموزشي و تحقيقاتي تأثير مي گذارد.

علاوه بر اين اصول عمومي، اصولي ديگر وجود دارند که جايگاه راهبردي در زندگي جاري دارند. برخي از اين راهبردهاي عملي که بايستي رفتار بشري را در جامعه و به همين ترتيب طبيعت تنظيم کند مورد اشاره قرار مي گيرد:

*ايمان با رفتار مفيد و عمل صالح نشان داده مي شود. مفيد در اينجا درباره جامعه و طبيعت صدق مي کند.
*آب، هوا و آتش (انرژي) متعلق به همه است.
*کشتن و از بين بردن مخلوقات ممنوع است مگر با اجازه خالق (همچون لغت گوشت حلال، حيواني که با اجازه کشته مي شود).

سه: نمونه هايي از تاريخ

درباره اين که چگونه اسلام بر مردم در ساختن جوامع دوستدار محيط تأثير گذاشته است نمونه هاي متعدد وجود دارد و اين تأثير بوسيله موارد تقريباً پايان ناپذير از تاريخ تمدن اسلامي تأييد مي شود.

سه.يک: طراحي محيطي در معماري سنان

به عنوان نمونه در ساخت و ساز ما مي توانيم به معماري سنان (پالايش دود و استفاده از آن به عنوان جوهر، نيز استفاده از تخم شترمرغ براي بيرون راندن عنکبوتها) و به توسعه خانه هاي حياط دار (به عنوان طراحي محيطي مطلوب) اشاره کنيم. در مديريت منبع آب مي توان به ابزارهاي بالا آوردن آب (شامل آب دادن خودکار حيوانات، آسياهاي بادي و آبي، قناتها، سدها و غيره) اشاره کرد.

معمار سنان (وفات 1588) سرمعمار و مهندس شهري عثماني براي سلطان سليمان اول، سليم دوم و مراد سوم بود. او طي دوره اي پنجاه ساله مسؤول ساخت و ساز و نظارت بر هر ساختمان مهم در امپراطوري عثماني بود. سنان با استفاده از سنتهاي طولاني اسلامي و ترکي در معماري، طراحي ساختمان و مهندسي شهري، از تخمهاي شترمرغ در مرکز چلچراغها که از گنبد آويخته مي شدند استفاده مي کرد تا حشراتي را که بوسيله شمعها و چراغهاي پيه سوز جذب مي شدند دور کند.

در مرکز چارچوب مدوري که شمعها و چراغهاي پيه سوز متعددي نگه مي داشت و در مساجد عثماني استفاده مي شد معمولاً شيئي تخم مرغي شکل و عجيب قرار دارد که گويا از مرمر ساخته شده است. اين شيئ در واقع يک تخم شترمرغ است. براساس تحقيقات در سالهاي طولاني عثمانيان دريافتند اين تخمها موادي شيميايي در هوا ترشح مي کنند که عنکبوتها و پشه ها را دور مي کند. بنابراين در نتيجه اين تخمها تار عنکبوت در مساجد عثماني وجود ندارد.

ابداع ديگر در ارتباط با تصفيه هوا بيشتر در مساجد است. به عنوان نمونه در مسجد سليمانيه که به دستور سلطان سليمان اول ملقب به شکوهمند بين سالهاي 1550 و 1557 بوسيله معمار سنان ساخته شد، در دروازه اصلي مسجد سليمانيه يک اتاق دوده وجود دارد. چراغهاي پيه سوز و شمعها که به وفور براي روشن کردن ساختمانهاي عظيم استفاده مي شدند توليد دود کرده و اکسيژن را مي سوزاندند. براي حل اين مشکل سنان و پيروان او از قوانين حرکت هوا در راستاي راندن دود از خلال بخش تصفيه کننده استفاده نمودند. آنگاه دوده جمع آوري شده و براي توليد مرکب استفاده مي شد. در عوض هواي پاک به بيرون رانده مي شد تا تعادل برقرار گردد. دوده اي که از شمعها به دست مي آمد يکي از مواد اوليه در توليد مرکبي بود که در خطاطي استفاده مي شد. اين مرکب کتابها را از کرم کتاب محافظت مي کرد. اين تشکيلات آلودگي هوا را در داخل مساجد که ناشي از شمعها و تنفس مردم بود تصفيه مي کرد. در اين مثال ما يک تشکيلات پايدار داريم که در عين حال دوستدار محيط هم هست. همين ابزار در مسجد سلطان احمد وجود دارد. اين مسجد در استانبول بين 1609 و 1616 طي حکومت احمد اول بوسيله معمار سلطنتي صفر محمد آقا که دانشجو و دستيار ارشد سنان بود ساخته شد.

اين دو مثال، استفاده از تخم شترمرغ و تصفيه هوا با جمع آوري دوده و استفاده مجدد از آن براي توليد مرکب، به روشني روشهايي دوستدار محيط زيست هستند. اين تحقيقات، اکتشافات فراواني در حوزه پزشکي به ياد مي آورد. همچون ابداع کتگات (نخ بخيه از روده گربه که در جراحي داخلي استفاده مي شود) بوسيله الزهراوي که معلوم شد بوسيله بافت بدن انسان پذيرفته شده و چند هفته بعد از جراحي جذب مي شود.

سه.دو: بادگيرها و برجهاي بادي

مثال ديگر بادگير (به عربي بارجيل) است. اين يک ابزار معماري سنتي است که قرنها براي ايجاد تهويه طبيعي در ساختمانها استفاده مي شده است. دانسته نيست چه کسي اولين بار بادگير را اختراع کرد اما امروز همچنان مي توان آن را در بسياري کشورها ديد. بادگيرها طرحهاي گوناگون دارند همچون يکطرفه، دوطرفه و چندطرفه. نمونه هايي از بادگيرها در معماري سنتي در سراسر خاورميانه، پاکستان و افغانستان يافت مي شوند.

کشورهاي خاورميانه اختلاف دمايي زيادي بين شب و روز دارند که از خنکي تا گرماي شديد متفاوت بوده و هوا در تمامي طول روز گرايش به خشکي دارد. بيشتر ساختمانها از آجرهاي بسيار ضخيم با قابليت عايقي بسيار بالا ساخته شده اند. علاوه بر اين مراکز شهري واقع در دشتهاي بياباني گرايش به تراکم ساختماني بالا با ديوارها و سقفهاي بلند نسبت به معماري غربي دارند تا سايه بر روي زمين افزايش پيدا کند. گرماي آفتاب مستقيم با استفاده از پنجره هاي کوچک که رو به آفتاب نيستند کاهش مي يافت.

برج بادي يا برج الهوا که هنوز امروز در کشورهاي خليج به اين نام خوانده مي شود در امارات متحده عربي با نام البرج الکشتيل طراحي شده است. اين سازه در برخي ساختمانهاي سنتي در منطقه خليج موجود است و سازه اي بلند است که داراي ورودي عمودي در تمامي جهات و ديواره هاي داخلي مي باشد که به طور قطري قرار گرفته اند به نحوي که هر نسيمي قبل از اين که بتواند عبور کند به سمت پايين و سپس به سمت بالا راند مي شود. اين فرايند باعث ايجاد چرخش هوا در اتاقهايي مي شود که در تابستان استفاده مي شوند. اتاقهايي که در زمستان استفاده مي شوند داراي برجهاي بادي نيستند.

برجهاي بادي در نقشه خود چهارگوش بوده و صفحات داخلي آنها نظمي متقاطع دارند. آنها در اطراف يک چهارچوب با تيرهاي چوبي ساخته مي شدند تا استحکام و پايداري خود را حفظ کنند. انتهاي بيرون زده تيرهاي چوبي حفظ مي شد تا براي بالا رفتن افراد در جهت نظافت و تعميرات آن استفاده شود.

نيمه بالايي برج بادي يک قيف مسدود بود که باعث سرعت گرفتن هواي نزولي به داخل اتاق زيرين مي شد. البارجيل تبديل به نمادي از معماري در منطقه خليج شد. اين ابزار راه حلي رضايتبخش براي وارد کردن هوا به داخل اتاقها بود در حالي که آنها را از اشعه آسيب رسان خورشيد حفظ مي نمود.

استفاده از بادگيرها در معماري کلاسيک اسلامي در مناطق گرم و خشک مثالي از ابزارهاي سازگار با محيط است که بوسيله معماران و بناها مورد استفاده بوده است. اين سنت طولاني از ساختمان سازي که سازگار با محيط است نياز است که تبليغ و احيا گردد. لازم است ما مزاياي خانه هاي سنتي (خانه هاي حياط دار)، طرحهاي ساختماني و طراحي شهري مسلمانان را دوباره کشف کنيم تا بتوانيم طراحي بهينه آنها را از نظر مصرف انرژي و مواد ساختماني در ساختمانهاي مدرن خود استفاده کنيم تا از مصرف انرژي و آلودگي کربني کاسته شود. به جاي ويران کردن آنها و ساختن جعبه هاي شيشه اي کاملاً جديد مرتفع، ما تنها نياز داريم از فناوري نوين براي تقويت و ارتقاي آنها براي کارآمدتر ساختن و سازگار ساختن آنها براي روش مدرن زندگي بهره جوييم.

چهار: مسائل محيطي در نوشته هاي پزشکي اسلامي

در دوران باستان و قرون ميانه، مسائل محيطي مرتبط با حفظ سلامتي، به خصوص در مواردي که در ارتباط با علل و درمان بيماريهاي شايع يا بيماريهاي جمعيتي بود، به عنوان يک پديده پزشکي تلقي مي شد. چندين کتاب در اين حوزه به يوناني نوشته شد که بيشتر آثار بقراط و جالينوس بود و سپس در قرن نهم به عربي ترجمه شد. اما با توسعه سنت عربي پزشکي، حيطه محيط و حفاظت در برابر آلودگي موضوع چند دوجين از رساله هاي اصيل بود. اين کتابها يا فصلهايي از کتابها بيشتر بوسيله پزشکان نگاشته مي شد زيرا اين حيطه مشکلي در ارتباط با حفاظت سلامت عمومي و پزشکي پيشگيري محسوب مي شد. حوزه هاي نگارشي ديگري از ميراث مسلمانان نيز مرتبط با موضوع حفظ سلامتي در برابر آلودگي بود همچون راهنماي حسبه که به کنترل بازار و صنعت اختصاص داده شده بود و کتب حقوقي و قوانين مدني در ارتباط با مشاغل و ساختمانها.

چندين متن عربي قابل توجه از قرن نهم تا سيزدهم آلودگي محيطي را به عنوان علت چندين بيماري، اندميک و اپيدميک، مورد مطالعه قرار داده اند. لطف الله قاري اين موضوع را در يک مقاله اخير بررسي کرده است و بيست کتاب مرتبط با حوزه آلودگي محيطي ليست کرده است. متأسفانه برخي از آنها موجود نيستند. از بين آنها که باقي مانده اند، ما مي آموزيم که آنها در ارتباط با آلودگي محيطي و چگونگي حفاظت سلامتي بشر در برابر تأثيرات آن مي باشد. حوزه هاي اختصاصي که در اين کتابها مورد بررسي قرار گرفته است از اين قرار است:

*آلودگي و سرايت
*جغرافي پزشکي: شرايط محيطي شهرهايي چون اسکندريه، قاهره و دمشق
*مرهمها، مداواها و مبارزه با بيماريها
*جلوگيري از آلودگي هوا و آب
*مشاهدات باليني
*حفظ سلامتي مسافران
*تأثيرات آب و هوايي

چهار.يک: مشارکتهاي اوليه از الکندي و قسطه ابن لوقا (قرون نهم و دهم)

الکندي (وفات 873) نويسنده چندين اثر درباره آلودگي هوا و روشهاي حفاظت از آن مي باشد: علل سموم خطرناک هوا در همه گيريها، درمان دارويي در برابر بوهاي زيان آور، عوامل پاک کننده جو در همه گيريها. اين سه کتاب انتقال نيافته اند. خوشبختانه التميمي هفت صفحه ارزشمند از رساله آخر درباره عواملي که با آلودگي هوا مقابله مي کنند نقل کرده است.

قسطه ابن لوقا (وفات 912) دانشمندي شناخته شده، مترجم آثار علمي و نويسنده پزشکي است. دو تا از نوشته هاي پزشکي وي شامل علاقه روشني به موضوعات محيطي است: رساله کوتاهي درباره سرايت و متني درباره رژيم طبي براي زائران که يک راهنماي سلامتي مسافر است که به ويژه براي حاجي نوشته شده است. او سرايت را به عنوان انتقال از يک فرد آلوده به يک فرد سالم تعريف مي کند. او سپس راههاي سرايت و نمونه هايي از بيماريهاي قابل انتقال را شرح مي دهد. او دو علت براي بيماريهاي گسترده تشخيص مي دهد: هواي اطراف و سرايت/عفونت. او سرايت را با اين گفته به آلودگي محيطي ارتباط مي دهد:

هواي اطراف بسته به تأثيرات گوناگون بر آن تفاوتهاي فراواني دارد. اين تأثيرات از زمين يا آسمان است. عوامل زميني شامل بخاراتي است که از جنگلها و باتلاقها به هوا بلند مي شود يا ساير رطوبتهاي زميني همچون دودي که از کوهها و کوره ها بلند مي شود يا اجسام خشک ديگر که در هنگام سوختن از آنها دود بلند مي شود، اجساد يا اشياي در حال فساد ديگر که هنگامي که در معرض خورشيد و در طبيعت گرم مي شوند بوي بدي از آنها برمي خيزد. عوامل آسماني شامل گرماي شديد در تابستان و سرماي شديد در زمستان است. اين عوامل باعث بيماريهاي شايعي مي شود که بيشتر مردم را گرفتار مي سازد. روشنترين علت فساد هواست که ناشي از اين عوامل مي باشد.

چهار.دو: الرازي، ابن الجزار و التميمي (قرون نهم و دهم)

محمد الرازي(وفات 925) دانشمند مشهور و نويسنده دايره المعارفهاي سامانمند پزشکي نيز علاقه مند به محيط زيست به عنوان عاملي در سلامتي بود. او در اين حوزه چندين کتاب اختصاص داده است: رساله اي درباره زکام مزمن در فصل غنچه هاي گل، دليلي بر اين که باد سموم بيشتر جانوران را تلف مي کند، رساله في المياه و الرساله الوباييه. اين آثار هنوز ويرايش نشده اند و تنها به شکل دستنوشته در چندين کتابخانه وجود دارند. مطالعات اندکي بخشي از محتويات آنها را ارائه نموده اند.

ابن الجزار (وفات 980) نويسنده پزشکي مشهور تونسي نويسنده کتابي درباره همه گيريها در مصر است: علل ايجاد کننده همه گيريها در مصر، روشهاي جلوگيري و درمان. اين اثر وي را تبديل به موضوع انتقادات تلخي از سوي پزشک مصري علي ابن رضوان کرد. اثر ابن الجزار جز گزيده هايي کوتاه که بوسيله التميمي و ابن رضوان نقل شده است موجود نيست. التميمي ترکيبات سه شربت که بوسيله ابن الجزار براي استفاده به عنوان حافظ سلامتي در هنگام حمله بيماريهاي جمعيتي به جامعه ساخته شده اند نقل کرده است. ابن رضوان، ابن الجزار را متهم ساخته که درباره محيطي نوشته است که آن را نمي شناسد.

در هر حال ابن الجزار را بايستي با اين عنوان که اولين نويسنده اي بود که در حوزه جغرافياي پزشکي نوشت به رسميت شناخت. چنين آثاري به مطالعه شرايط محيطي يک شهر خاص مي پردازند. در اين حوزه آثار علي ابن رضوان، ابن جميع، يعقوب الاسرائيلي و عبداللطيف البغدادي وجود دارند.

محمد التميمي دانشمندي از اورشليم (بيت المقدس) بود. او در قرن دهم مي زيست. او در مصر در سال 1000 ميلادي درگذشت. کتاب او ماده البقا باصلاح فساد الهوا و التحرض من ضرر الوبا حقيقتاً دايره المعارفي در حوزه پزشکي پيشگيري از منظر تأثيرات محيطي بر سلامتي و راههاي جلوگيري از بيماري و ناراحتيهاي مرتبط با آلودگي است.

چهار.سه: ابوسهل المسيحي و ابن سينا (قرون دهم و يازدهم)

ابوسهل عيسي ابن يحيي المسيحي (وفات 1010) يک پزشک مسيحي از گرگان در ايران بود. او مربي ابن سينا بود. او رساله اي دايره المعارفي در پزشکي مشتمل بر يکصد بخش نگاشت. او همچنين نويسنده رساله هاي پزشکي ديگر مي باشد و در حوزه محيطي، کتاب او با عنوان رساله في تحقيق امر الوبا و الحتراض منه و اصلاحه اذا وقع مشارکت ارزشمندي در اين حوزه مي باشد. اين يک رساله به خوبي سامان داده شده است که در آن وي بيماريهاي جمعيتي را براساس علل آنها تقسيم بندي مي کند و براي هر نوع بيماري مداواي مشخصي تعيين مي کند.

اين رساله بر چهار بخش است:
*لزوم هوا براي زندگي
*تغييرات در محتواي هوا و تأثيرات اين تغييرات بر سلامتي
*راههايي که از طريق آنها همه گيري به بدن آسيب مي رسانند
*پيشگيري و درمان براساس نوع همه گيري.

در بخش دوم ما افتراق روشني بين بيماريهاي تک گير (الامراض البلاديه) همه گير (الوبا) و بلاگونه مي بينيم. همچنين در اين بخش نويسنده سه دليل درباره همه گيري ارائه مي کند:

*رطوبت و گرماي بيش از حد در هوا در مقايسه با شرايط معمول در آن هنگام از سال؛
*خشکي بيش از حد در هوا؛
*تغييرات هوايي به شرايط غيرطبيعي، يا زماني که بوهاي نامطبوع غيرطبيعي با آن مخلوط مي شود؛ اين شرايط اخير باعث آسيب بيشتري مي شود.

ابن سينا (وفات 1037) شاگرد المسيحي، در کتاب مشهور و تأثيرگذار القانون في الطب گامهاي استاد خود را در زمينه اختصاص دادن علاقه ويژه به موضوعات محيطي پي مي گيرد. او چندين بخش از قانون را به کپک زدگي، انواع آب، کيفيت و برخورد با آنها، بيماريهايي که به خاطر ناپاکي در آب ايجاد مي شوند، گنديدگي هوا و تأثيرات آن، طراحي خانه ها و انتخاب موقعيت آنها براساس ملاحظات سلامتي، کيفيت غذا و تأثيرات آن و جانوراني که آلودگي را انتقال مي دهند اختصاص مي دهد. برخي از اين امور با تفصيل بيشتري در اثر ديگر ابن سينا با عنوان دفع المضر الکليه عن الابدان الانسانيه مورد بحث قرار گرفته است. در اينجا به موضوعاتي چون انواع آسيب رسان هوا، آسيبها و چگونگي برخورد با انواع آب پرداخته شده است.

چهار.چهار: علي ابن رضوان، ابن جميع و يعقوب الاسرائيلي (قرون يازدهم و دوازدهم)

ابوالحسن علي ابن رضوان (وفات 1060) يک دانشمند و پزشک مصري بود. وي همچنين از جهت رصد ابرنواختري که در آسمان در 1006 منفجر شد شناخته مي شود. در بين نوشته هاي پزشکي وي متني با نام دفع المضر الابدان بارض مصر به طور ويژه اي از جهت موضوعات محيطي جالب است.

ابن رضوان در کتاب خود با ديدگاههاي ابن الجزار در ارتباط با آلودگيها در مصر مخالفت مي کند و وي را متهم مي سازد که به عنوان يک بيگانه درباره شرايط محيطي مصر سخن مي گويد در حالي که هرگز اين کشور را ديدار نکرده است. در هر حال او رساله خود را براي توصيف موضوعات زير در ارتباط با آلودگي هواي مصر اختصاص مي دهد:

*علل اختصاصي آلودگي در مصر به خصوص قاهره،
*آب و هواي مصر،
*لزوم توجه به وضعيت محيطي منطقه،
*اختلالات و فساد هوا در آنجا،
*علل همه گيري،
*مقايسه جغرافيايي بين بخشهاي مختلف ام القراي قاهره،
*مقايسه جغرافيايي بين مرکز شهر قاهره و مناطق حومه،
*روشهاي ارتقاي کيفيت هوا، آب و غذا در مصر،
*مداواي متناسب پزشکي براي بدنهاي بيمار،
*مزاياي زندگي در مرکز شهر قاهره،
*تأکيد بر رژيم مناسب و پيشگيري نسبت به درمان دارويي.

در همين حوزه جغرافياي پزشکي، ابن جميع (وفات 1198) رساله اي درباره اسکندريه با نام طبع الاسکندريه نوشت و در آن نتايج بررسي دقيقي را ارائه کرد که براي مطالعه بخشهاي مختلف شهر، منابع آب آشاميدني و اين که چگونه آلوده مي شوند و انواع غذا و نوشيدنيها تنظيم کرده بود.

مشارکت ديگر در حوزه جغرافياي پزشکي از قرن دوازدهم اثري از يعقوب الاسرائيلي که با نام الاسعد المحلي (وفات 1204) شناخته مي شود درباره دمشق بود: مزاج دمشق و وضعها و تفاوتها من مصر.

يعقوب در مقدمه مي گويد زماني که او از دمشق در 1202 ديدار کرد چندين سؤال از او پرسيده شد. اين رساله تأليفي براي پاسخ به آن پرسشهاست. يکي از آنها درباره آب و هواي دمشق، موقعيت آن و تفاوت آن نسبت به مصر بود. در اينجا دوباره مصر براي اشاره به ام القراي قاهره استفاده شده است. اين اثر مرکب از چهار بخش که بخش اول به پرسش از وضعيت محيطي در دمشق و مصر اختصاص يافته است. اين مقاله به سه قسمت بخش شده است: معرفي کردن هفت آب و هوا، اثبات اين که استوا يک منطقه آب و هوايي نيست، آب و هواي مصر و آب و هواي دمشق. نتيجه گيري نويسنده ترجيح واضح مصر به خاطر تفاوتهاي آبي و جغرافيايي است.

چهار.پنج: البغدادي، ابن القف و ابن النفيس (قرون دوازدهم و سيزدهم)

عبداللطيف البغدادي (1162-1231) دانشمند و پزشکي ارجمند از عراق بود. وي که مردي بسيار آگاه بود و ذهني کنجکاو و نافذ داشت آثار متعددي بيشتر در حوزه پزشکي از خود باقي گذارد. گزارش سفر او به مصر باعث تولد گزارشي مفصل از مصر در دو بخش تحت عنوان جالب الافاده و الاعتبار في الامور المشاهده و الحوادث المعينه بارض مصر شد.

زماني که در 1201-1202 قحطي بزرگ و گسترش بيماري رخ داد البغدادي در قاهره بود. او در کتابش علاوه بر ساير موضوعات مرتبط با تاريخ، جغرافي و جامعه مصر گزارشي تصويرگر و مفصل از شهود عيني درباره اين بلايا ارائه داده است. براي تلخيص اطلاعات موجود در کتاب از ديدگاه محيطي اين موارد را مي توانيم برشمريم:

*اثر وضعيت آب و هوا و بالا آمدن نيل بر سلامتي مردم؛
*تأثيرات اجتماعي و رفتار مردم در هنگام بحران (در اينجا بلاياي ناشي از خشکسالي و قحطي)؛
*طراحي خانه ها و طراحي شهري مطلوب؛ او استفاده از بادگيرها يا برجهاي داراي تنه هاي تهويه اي در خانه ها را شرح مي دهد؛
*طراحي گرمابه ها با تهويه مناسب، روشنايي کافي و سکوهاي برآمده.

مشارکت پزشک مسيحي سوري ابوالفرج يعقوب ابن القف (وفات 1286) در مبحث آلودگي محيطي با توجه به حوزه پزشکي و حفظ سلامتي در متن او با عنوان جميع الغرض في حفظ الصحه و دفع المرض آمده است.

اثر ابن القف متعلق به پزشکي پيشگيري است اما با توجهي خاص به مسائل محيطي قابل تشخيص است. به اين دليل است که تاريخ نگاران آن را در بين ساير موارد برجسته، مشروحترين، عاليترين و اصيلترين اثر مي دانند. موضوعات مرتبط محيطي از سوي ابن النفيس در تفسيرش بر اپيدمي بقراط و رساله اش با عنوان شرح الکتاب الاهويا و المياه و البلدان مورد توجه قرار گرفته است که در حال حاضر در دست نيست.

پنج: اسلام و توسعه فراگير

پنج.يک: چارچوب مفهومي

براساس برخي مفاهيم مرکزي متون مقدس اسلام، انسان خليفه اي است که مي تواند طبيعت را بدون استثمار و تخريب براي استفاده خود به خدمت گيرد. اين مفاهيم اساسي را مي توان در قالب نظريه نوين توسعه پايدار و فراگير توسعه داد.

خداوند در قرآن مي گويد: او کسي است که زمين را مسخر شما قرار داد پس در راههاي آن سفر کنيد و از امکاناتي که او در آن قرار داده است بهره جوييد اما بازگشت به سوي اوست (67-15).

حديثي از محمد پيامبر بيان مي دارد: من به مؤمنين از خودشان نزديکترم، هر مؤمني که وفات يابد و مالي باقي گذارد آنگاه آن مال متعلق به ميراثبرانش است. اما اگر مؤمني وفات يافت و بدهي و يتيمي باقي گذارد بگذاريد آن بر عهده من باشد.

آيه قرآن که ما تو را جز رحمتي براي عالميان نفرستاديم يادآور مفهوم استخلاف يا نصب انسان به عنوان جانشين الهي است. مفاهيم مرکزي ديگر مواردي چون تسخير (مطيع بودن زمين در برابر بشر) و تذليل (قابليت عبور پذيري زمين) هستند. همچنين دعوت از انسان براي تلاش و پشتکار: پس در زمين بگذريد و رسيدن به ابزار زندگي امن و شکوفا: و از امکاناتي که او در آن قرار داده است بهره جوييد. همه چيز در هستي تحت حاکميت اراده و قضاوت الهي است: اما بازگشت به سوي اوست.

حديثي که در اينجا نقل شد تصويري عملي از مسؤوليت پذيري دولت نسبت به شهروندان به خصوص در ارتباط با رفاه آنان ارائه مي دهد. اين حديث به اصل مالکيت خصوصي و نيز حقوق و تکاليف مرتبط با آن اشاره مي کند: هرکس که بميرد و اموالي باقي گذارد پس ميراثبرانش مالک آن خواهند بود. به همين ترتيب در اين حديث به امنيت و ثبات اجتماعي اشاره شده است.

رسيدن به توسعه اقتصادي و اجتماعي نيازمند توسعه منابع انساني و نيز توسعه سياسي و مديريتي است. به طور فزاينده اي محققان، طراحان و کارگزاران اجرايي درباره توسعه پايدار و فراگير سخن مي گويند. ايشان مي پذيرند توسعه نبايستي به صرف افزايش توليد منحصر شود. بلکه بايد آن را در قالب توزيع عادلانه ثروت و ارتقاي حوزه هاي سياسي، اجتماعي، علمي و فرهنگي ديد. به طور خلاصه تمامي زندگي بشري بايستي تقويت شده و بهبود يابد. چنين توسعه اي نبايد محدود به يک حوزه خاص يا يک گروه اجتماعي محدود باشد. اينجا لازم است درباره زن و خانواده سخن بگوييم.

پنج.دو: مفهوم اسلامي رفاه

اسلام به سادگي تنها براي توجه دادن افراد و جامعه در جهت رسيدن به ارزش افزوده اقتصادي عمل نمي کند بلکه آن را متوجه اهميت زيربنايي هرگونه فعاليتي مي کند که ارزش افزوده اجتماعي داشته باشد. علاقه اسلام به برخي مسائل همچون سکونت و آبادني در زمين نبايد به قيمت آخرت و تقويت پيوندها با خداوند بزرگ صورت گيرد. در واقع ما در قرآن مي خوانيم: با ثروتي که خداوند به تو بخشيده است در جستجوي سراي آخرت باش اما سهم خود را از اين جهان فراموش نکن. چنان که خداوند به تو خوبي کرده است تو نيز عمل صالح انجام بده(28-77).

آيه ديگري از قرآن مي گويد: نمي بيني که خداوند همه آنچه در آسمانها و زمين است براي استفاده ات، مطيع تو قرار داده و نعمات ديدني و ناديدني که او به طور بي پايان در اختيار تو قرار داده است؟ (31-20) آيه اي ديگر مي گويد: ما بوديم که شما را مقتدرانه بر زمين قرار داديم و در آنجا ابزارهاي لازم براي تأمين زندگي شما مهيا کرديم؛ شکرگزاري شما اندک است(7-10). جايي ديگر مي خوانيم: هرکس به درستي عمل کند، زن يا مرد، و ايمان داشته باشد، البته ما زندگي خوب و پاکي به او خواهيم بخشيد (16-97).

به اين ترتيب به نظر مي رسد براساس نظر مساعد اسلام مفهوم توسعه مرتبط با نظريه آباداني زمين و دنبال کردن يک زندگي خوب و پاک در آن مي باشد. خداوند مي گويد: اوست کسي که شما را از خاک آفريدو شما را در آن سکني داد (11-61).

اين به آن معناست که خداوند به مردم دستور دادبر زمين سکني گزينند و از آن استفاده کنند، به طريقي معقول که نيازمنديهاي زندگي را برآورد. در اين جا اشاره به سکونت بر زمين، زراعت و کشاورزي و ساخت و ساز است. به اين ترتيب توسعه چنين فهم مي شود که يک الزام غيبي است که با مورد اعتماد قرار گرفتن انسان از سوي حاکم غيب مطرح مي شود. صرفنظر از ساير معاني اين مفهوم، آنچه به طور قطع در مفهوم اسلامي توسعه موجود است اين است که توسعه در بطن نظريه استخلاف (جانشيني انسان بر زمين) قرار مي گيرد. بر اين اساس تعامل انسان با هستي و طبيعت با نظريه تبعيت و اهداي نعمات الهي مطابق است و نه با انديشه مسخ کردن و مقهور ساختن طبيعت چنان که در نظرگاه سکولار مدرن مطرح است.

در حقيقت توسعه در اسلام تنها محدود به شکوفايي مادي بدون معيارها و اصول اخلاقي، خودآگاهي اجتماعي و توجهات روحاني نيست. تقريباً مخالف اين وضعيت صحت دارد. پيگيري شکوفايي مادي با لوازم پيش گفته متعادل و تنظيم مي شود و علاوه بر آن عدالت اجتماعي و تعادل بين علايق شخصي و اجتماعي تقويت مي گردد. چنين دستگاه متعادلي در حالي که شرافت شخصي را محفوظ مي دارد همچنين آن را براي رسيدن به رفاه عمومي بر مي انگيزد. با تکاليف مادي و اخلاقي و اعتماد به شخص به پيشرفت جامعه و رسيدن به پايداري و رشد کمک مي کند.

در اينجا شايسته است به آنچه که علما درباره موضوع المصالح المرسله يا علايق اجتماعي نامتعين اشاره شود. اين موضوع که در ارتباط با لوازم، نيازمنديها و پيشامدهاست به وفور و مشروح از سوي فقهاي فرقه مالکي که تلاش فراواني براي درک اهداف کلي و دستاوردهاي قانون فقه داشته اند مورد بحث قرار گرفته است. مي توان نوشته هاي الشطيبي، الغرفي و ديگران را که در صدد تداوم کارهاي امام مالک بوده اند نقل نمود.

اين آن چيزي است که مربوط به کار در حوزه اقتصادي است اما اگر ما در سطح فردي به موضوع نگاه کنيم، خواهيم ديد که هر تلاشي که از سوي افراد انجام مي شود و اين شامل تلاش اقتصادي هم هست، نوعي عبادت محسوب مي شود. در اين ارتباط دانشمندان مسلمان کتابهاي متعددي نگاشته اند و فصول کاملي را به کار و تلاش فردي اختصاص داده اند. برخي از اين موارد: الاکتساب في الرزق المستطاب از محمد ابن الحسن الشيباني؛ الحص علي التجاره و الصناعه و العمل از ابوبکر الخلال و البرکه في فضل اسعي و الحرکه از محمد ابن عبدالرحمن الحبشي. به خاطر اهميت و تناسب اين متون شايسته است دوباره منتشر شوند.

به طور خلاصه علما با استناد به آيات قرآن و احاديث در تأييد اين معنا کوشيده اند. اينجا کافي است به اين آيه قرآن اشاره کنيم: و زماني که نماز به پايان رسيد سپس در زمين پراکنده شويد و در جستجوي فضل خداوند برآييد (62-10). در همين راستا حديثي مي گويد: هرکس درختي بکارد يا مزرعه اي آباد کند که انسان يا پرنده يا جانوري از آن بخورد به خاطر اين عمل نيکو و خير پاداش خواهد داشت.

براساس چنين آيات قرآني و احاديث، مي توان به اين نتيجه رسيد که براساس چنين دستوراتي، قرآن و حديث انگيزه اي قوي و موتوري قدرتمند براي توسعه اقتصادي بوجود مي آورند. در واقع شريعت تنها اجازه سرمايه گذاري نيروي افراد را در فعاليتهاي توليدي نمي دهد بلکه همچنين به آنها دستور مي دهد به طور فعالانه اي در فعاليتهاي فکري و عملي درگير شوند.

اگر شخصي در تجارتي توانايي داشته باشد بايستي ابزار لازم براي پيشرفت او در آن زمينه به وي داده شود. اگر او با بازرگاني آشنايي دارد بايستي ابزار توفيق در تجارت به وي اعطا گردد. اگر او در کشاورزي مطلع است زمين بايستي براي وي اجاره يا خريداري شود تا بتواند به کشت آن بپردازد. همه اين فعاليتها بايستي در چارچوب برنامه هاي تفصيلي و تنظيم شده که از سوي دولت نظارت مي شود انجام شود. اين طرح پايه مشروع خود را در حديثي مشهور مي يابد که علماي بزرگ اسلام اغلب در اين ارتباط نقل مي کنند. اين حديث طولاني است ولي در مضمون خود توصيه مي کند که حمايت مادي از بينوايان انجام شود تا آنها به اسباب زندگي دسترسي يابند به نحوي که حمايت از اين افراد بايستي به نحوي باشد که براي رسيدن به استقلال رشد کنند و بتوانند تواناييها و برنامه هاي خود را به اجرا در آورند. در واقع تلاشهاي مرتبط با توسعه پايدار شامل برنامه هاي سازنده و بازتواني مي شود.

ما در اينجا نقش زکات را در ريشه کني تنگدستي و توليد ثروت در طول تاريخ جامعه اسلامي يادآور مي شويم. مي خواهم در اينجا نظر نهايي خود را با اشاره به اين حقيقت که يک حاکم مسلمان با پيشرفت جامعه بايستي بکوشد به عدالت اجتماعي نائل شود و به توزيع عادلانه و متعادل ثروت در بين اعضاي جامعه مبادرت کند. اين اصل در واقع در کلام خداوند اعلام مي شود زماني که وي معياري براي مديريت توزيع غنيمت جنگي مشخص کرده و اصول پايه اي چنين توزيعي را شرح مي دهد: براي اين که تنها گردش اموال بين ثروتمندان شما پديد نيايد (59-7). انفاق مالي براي باز توزيع آن بين افراد نيازمند که از روي رحمت از سوي دين اعلام شده است، اصول و پايه هاي مديريت توزيع ثروت را بيان مي دارد: اين توزيع چه در سطح سهم الارث باشد چه درباره ماليات عمومي دولتي باشد يا درباره توزيع مجدد زکات باشد.

در اين زمينه ما همگي اجتهاد منحصر به فرد خليفه دوم را به ياد مي آوريم که عمداً تقسيم زمينهاي تازه به دست آمده را ممنوع کرد زيرا او در اين رفتار تنها نمونه اي از اجراي عدالت درباره نسلهاي آينده مي ديد. به همين ترتيب او خراجي بر عهده فرزندان مقرر کرد تا به صرف آباداني زمين برسد. براساس چنين تصميمات و فعاليتهايي دانشمندان بر اهميت منطقي کردن استخراج منابع تأکيد کرده اند به نحوي که رفاه نسلهاي آينده به خطر نيفتد. ايشان همچنين بر اهميت ديدگاهي آگاهانه و انگيزه بخش اصرار دارند که در جستجوي درک نيازهاي اقشار مختلف جامعه شامل نيازهاي نسلهاي آينده است.

پنج.سه: مراقبت از حيوانات؛ نمونه اي از احترام اسلام نسبت به خلقت

اخلاق عملي در اسلام در بخشهايي مبتني بر احترام به طبيعت و سلسله هاي مختلف جانداران و نيز مصرف مسؤولانه شامل بازيافت مي شود. مثال خوبي درباره اين مطلب جايگاهي است که مراقبت از جانوران در اسلام دارد و اين نمايانگر جنبه اي از رفتار دوستدار محيط زيست در اجتماع مسلمانان است.

جامعه اسلامي اوليه نه تنها توجه زيادي به محيط زيست داشت بلکه همچنين مراقبت و حفاظت خود را به دنياي جانوران نيز گسترش داده بود. افراد بشر براساس تعاليم اسلام خليفه خداوند بر زمين هستندو به اين دليل آنها نيز بايستي عهده دار حفاظت از تمامي مخلوقات خداوند باشند. محمد پيامبر نمونه هاي فراواني براي نشان دادن اهميت و وزن اين حمايت و رحمت ارائه داده است. در ميان اين موارد اين گفته اوست که يک فرد به دوزخ خواهد رفت اگر گربه اي را در حد مرگ گرسنگي دهد و فرد ديگري تمامي گناهانش بخشوده خواهد شد اگر سگ تشنه اي را که در کنار چاهي منتظر است سيراب کند. در صحيح البخاري گزارشي هست که پيامبر خود با لباس خود صورت اسب خود را پاک مي کرد و مي گفت اين رفتار پسنديده اي است که اسبي را ولو با يک دانه جو غذا داد.

نمونه هاي فراواني از چنين مواردي در تاريخ اسلام مي يابيم. به عنوان مثال زماني که مسلماني چيزي مي کاشت که جانور يا پرنده اي از آن مي خورد اين يک کار خير محسوب مي شد. هرکس با اسبش خوب رفتار کند از فقر در امان خواهد بود. پيامبر مسلمانان را منع مي کرد که جانوري را ببندند و از آن به عنوان هدف تيراندازي استفاده کنند يا عضلات پاي جانوري را قطع کنند يا بگذارند که جانور بسته اي بميرد. هرکس جانوري را مثله مي کرد يا بر صورت جانوري مي کوفت رفتار زشتي مرتکب شده بود و شايسته نفرين بود. همچنين ممنوع بود که جانوري را از فرزندانش جدا کنند يا لانه موري را بدون دليل کافي بسوزانند.

بسياري شاهدان غيرمسلمان با ديدن مراقبت و توجه بيش از حد مسلمانان در ارتباط با جانوراني که در غير اين صورت تهديدکننده تلقي مي شدند در شگفت مي شدند. به عنوان نمونه وولني به تعداد فراوان سگهاي ترسناک که در خيابانهاي قاهره پرسه مي زدند و کلاغهايي که برفراز خانه ها مي پلکيدند و سرو صدا مي کردند اشاره مي کند. او اشاره مي کند مسلمانان هيچ کدام را نمي کشتند هرچند سگها و کلاغها آلوده تلقي مي شدند. برعکس مسلمانان باورمند تا آنجا پيش مي رفتند که تشکيلاتي براي پرورش و آب دادن به سگها ايجاد مي کردند.

همچنين تونوت شاهد بوده است که خير و رحمت ترکها شامل جانوران و پرندگان نيز مي شد. به عنوان مثال در روزهاي بازار بسياري افراد تنها به قصد آزاد کردن، پرنده مي خريدند. علاوه بر اين تونوت اشاره مي کند مردم همچنين مبالغ فراواني براي خوراک گربه ها و سگها هزينه مي کردند. برخي به نانوايان و قصابان براي اجراي اين اقدام خير پول مي دادند. در عوض کساني که اين مسؤوليت برعهده آنان بود بسيار شادمان بودند که اين کار را حتي در ميدان شهر به انجام رسانند.

براساس اين روحيه بود که محتسب که بازرس بازار بود نه تنها مسؤول جلوگيري از قانون شکني در حوزه قانون مدني و فقهي بود بلکه همچنين افراد را از عدم تأمين علوفه کافي يا بار کشيدن بيش از حد در مورد حيواناتشان باز مي داشت و در صورت لزوم مجازات مي کرد.

قانون اسلامي دستور مي دهد که مسلمان بايستي از هرگونه ظلم نسبت به جانوران به خصوص در جريان عمل قرباني کردن پرهيز کند. به عنوان نمونه تأکيد شده است که هيچ گاه چاقو را نبايد در برابر جانوري که قرار است قرباني شود تيز کرد و نبايستي جانور را در برابر ساير جانوران قرباني کرد.

له بون مي گويد در قرون ميانه سرزمينهاي اسلامي بهشتي براي جانوران بود. سگها، گربه ها، پرندگان و همه ساير جانوران به طور عمومي مورد مراقبت و توجه بودند. پرندگان با آزادي در داخل مساجد پرواز مي کردند و حتي آشيانه هاي خود را در مجاورت مسجد مي ساختند. پرندگان وحشي بدون اين که مورد مزاحمت قرار گيرند از مزارع مي گذشتند و هيچ گاه کودکي به لانه پرنده اي حمله نمي کرد. وي شرح مي دهد در قاهره حقيقتي که اغلب مشاهده مي شد اين بود که مسجدي وجود داشت که در ساعت خاصي از روز گربه ها به آنجا مي آمدند تا غذاي خود را از دستان خيري که بارها برايشان غذا مي آورد دريافت کنند. علاوه بر اين له بون ادعا مي کند براساس چنين جزئيات مختصري است که مي توان درباره اخلاق يک ملت و مردمش قضاوت کنيم. اين نشان دهنده مهرباني و رفتار شهري است که غرب از شرق خواهد آموخت.

در پايان رخداد جالب و ملموسي که در زندگي يک نحوي به نام ابوالحسان طاهر ابن احمد ابن باشاذ اتفاق افتاده و بوسيله ابن خليکان ثبت شده است بيان مي شود. اين نشان دهنده آن است که جانوران مي توانند نمونه اي اخلاقي براي مسلمانان محسوب شده و مسلمانان پذيرش اين درس آموزي را دارند:

او که روزي همراه ديگران بر بام مسجدي در حال خوردن غذا بود، گربه اي از کنار آنان گذشت و ايشان به او تکه اي گوشت دادند. جانور آن را به دهان گرفت و رفتاما به زودي بازگشت و آنان لقمه اي ديگر برايش انداختند. اين لقمه هم برده شد و اين اتفاق بارها تکرار شد که هر بار گربه تکه اي ديگر از ايشان دريافت مي کرد. اين اتفاق استثنايي باعث تعجب شد زيرا مي دانستند هيچ گربه اي به تنهايي نمي تواند همه آنچه را به او داده بودند بخورد. در نتيجه آنان مشکوک به وضعيتي غيرطبيعي شدند و جانورا را دنبال کردند. سپس ديدند گربه از روي ديوار بر روي بامي پريد و به داخل مکاني خالي مانند يک اتاق متروکه پايين رفت. آنان در آنجا گربه ديگري که نابينا بود ديدند که غذايي که برايش آورده مي شد و در اختيارش قرار مي گرفت مي خورد. افراد از ديدن اين صحنه بسيار شگفت زده شدند و ابن بابشاد گفت: خدايي که اين جانور زبان بسته را از سوي گربه اي ديگر مورد رحمت قرار مي دهد و تغذيه مي کند و آن را از رزقش محروم نمي کند چگونه مي تواند در مورد يک انسان اجازه دهد که گرسنه بمانم؟ او فوراً تمامي وابستگيهاي خود را به دنيا گسست، جايگاه خود را رها کرد، حقوق خود را رد نمود و خود را در اتاقي زنداني کرد تا در آنجا در اعتماد کامل به خداوند که او را مورد عنايت قرار مي دهد به مطالعات خود ادامه داد. سپس دوستان او عهده دار مراقبت و حمايت از او شدند.

موضوع مراقبت از جانوران در تمدن اسلامي موضوع مطالعه چندين اثر است که اخيراً منتشر شده است. در يک کتاب قابل توجه درباره جانوران در سنت اسلامي و فرهنگهاي مسلمانان از ريچارد دي فولتز رويکردهاي اسلامي و مسلمانان نسبت به جانوران و مسؤوليت پذيري انسانها در برابر آنها برمبناي فلسفه، ادبيات، تصوف و هنر اسلامي مورد ارزيابي قرار گرفته است. اين کتاب اولين مطالعه مشروح رويکردهاي اسلامي و مسلمانان در نسبت به جانوران مي باشد. فولتز با استفاده از منابع گسترده شامل متون کلاسيک فلسفه، ادبيات و تصوف توسعه رويکردهاي اسلامي نسبت به جانوران را طي قرون متمادي دنبال کرده و با برخي سؤالات کليدي اخلاقي که امروز در برابر مسلمانان قرار گرفته است درگير شده است.

مراقبت از جانوران طي تمامي دوره هاي تمدن اسلامي تداوم يافته است. در اواخر قرن هفدهم و اواخر قرن نوزدهم حاکمان عثماني امتيازاتي در حمايت از جانوران اعلام مي نمودند. براساس بيانيه سلطان مراد سوم (حکومت 1574-1595) در تاريخ 1587 صاحبان احشام مورد هشدار قرار گرفته بودند که بار بيش از حد بر آنها تحميل نکنند، مراقبت مناسب و رفتار مهربانانه داشته و تغذيه مناسب براي آنها فراهم نمايند. اعلاميه ديگري که در دوم اکتبر 1856 تحت حاکميت سلطان عبدالمجيد (حکومت 1839-1861) صادر شد موراد فوق الذکر را به صاحبان احشام باربر يادآوري مي کرد و همچنين سواري گرفتن از آنها را در هر هفت روز هفته منع مي کرد. دستور جديد بيان مي کرد که حيوانات باربر بايستي به طور هفتگي در روزهاي جمعه استراحت داشته باشند. طي اين روزهاي استراحت ممنوع بود که صاحبانشان از آنها سواري بگيرند. بازرس بازار (بلديه، محتسب) مسؤول نظارت بر اين قوانين بود.

زيرنويس: اين نوشته ترجمه بخشهاي برگزيده اي از اين دو متن است: يک و دو

در بخشي از نوشته که مربوط به بادگيرهاست گويا با حالتي ضمني ابداع آن را به کشورهاي عربي خليج نسبت داده است. ضمن اين که يک جا از عبارت خليج عربي استفاده کرده است که من در ترجمه از عنوان عمومي خليج استفاده کرده ام. پيگيري دقيقتر درباره ريشه هاي تاريخي استفاده از بادگير قابل انجام است.

هیچ نظری موجود نیست: