۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

پزشکی آلترناتیو

تو ماشين نشسته ايم و داريم سمت مشهد مي ريم. دامادمون سي دي که تو دستگاه پخش ماشينش داره به جاي ترانه و موسيقي که معمولاً مناسب سن و سال خودش و منه در حال پخش کردن مداحيه. ياد راديو معارف و شبکه قرآن مي افتم که تقريباً هيچ وقت ازشون موسيقي پخش نمي شه و حتي جاي موسيقي زمينه از همخواني گروه کر استفاده مي کنند. داماد ما هم انگار تو همين مايه هاست. پيشنهاد مي کنه سي دي رو عوض کنيم. از بين چند سي دي سخنراني يکي که مربوط به طبابت قرآني و تغذيه صحيحه انتخاب مي کنم و داخل پخش مي ذاريم. سخنران با اعتماد به نفس و به راحتي در بين بقيه صحبتها بسياري روشها و باورهاي پزشکي جديد رو به چالش مي کشه و رد مي کنه. به عنوان مثال براي پيشگيري از عفونتهاي ميکروبي نيازي به آنتي بيوتيک نيست يا براي کنترل ديابت بايد استرس رو پايين آورد يا ام اس با رژيم غذايي به طور کامل درمان مي شه. در ارتباط با تغذيه بعضي صحبتهاش مطابق با باورهاي مقبول در اين زمينه است و بقيه کمتر جايي شنيده شده و نامعمول به نظر مي رسه. به عنوان مثال شير و ماست کمکي براي کاهش پوکي استخوان نمي کنند، استفاده از گوشت مرغ تقبيح شده و چاي نوعي سم تلقي شده. هرچند در هر زمينه اي که صحبت مي کنه از دستاوردهاي علمي جديد سخن به ميان مياد و استفاده مي شه اما مدعيه با تکيه بر پزشکي سنتي و کتاب ابن سينا کار کرده.

از ماشين پياده مي شم و منتظر مي مونم خواهر و دامادمون با کوچولوشون پياده بشن تا به اون طرف خيابون بريم. يک ماشين عبوري قدري که از جلوم رد مي شه عقب عقب مياد و سرنشينان چند لحظه اي مغازه اي که اون طرف خيابون قرار داره رو نگاه مي کنند و بعد به راهشون ادامه مي دهند. ما هم همونجا مي خواهيم بريم؛ کلبه محبت: غذاي گياهي، لبنيات گياهي. خارج و داخل اين مکان شبيه يک فست فود معموليه با فضايي فانتزي و جالب. يک ال سي دي داره فيلمي دوبله شده درباره مضرات گوشتخواري و محسنات گياهخواري پخش مي کنه. برادرم ما رو به محل کار جديدش براي شام دعوت کرده تا بهمون غذاي گياهي بده. روي يک بنر نوشته شده گياهخوار شويد و زمين را نجات دهيد. اون پشت هم مي ريم و توي آشپزخونه اغذيه اي رو هم چک مي کنيم. بقيه خانواده امونم هستند. به فضاي اصلي کلبه که بر مي گردم يه گوشه اي وسايلي براي بچه ها مثل کتاب و عروسک و مداد رنگي و اسباب بازي هست. يه زيبابين که قبلاً تو مدرسه فقط يه بار گذرا ديده بودم پيدا مي کنم و به خانومي هم نشون مي دم. ال سي دي تو فيلم مستند علمي آمريکايي که داره پخش مي کنه يکسره از گوشتخواري بد مي گه. علت اصلي سرطانها، فشارخون بالا و ديابت پروتئين رژيمهاي گوشتخواري است. لبنيات کمکي به پيشگيري از پوکي استخوان نمي کنند. ماهي و ميگو هم نبايد بخوريم. علت اصلي گرمايش زمين و گرسنگي جهاني رژيم گوشتخواري است. مامانم رفته اون پشت و در حال کمک کردن به برادرم و همکارش براي آماده کردن غذاست. دوغمون هم از شير سوياست.

مامانم مي گه درس بخون تخصص قبول شي. چيه رفتي تو روستا خودتو معطل کردي آخرشم تا آخر عمرت هم اينطور کار کني معلوم نيست بتوني خونه بگيري. بچه فلاني و فلاني اينجور شده و حالا دارن براي فوق مي خونن. سر سه چهار سال يه خونه ساختن فلان جا. جلو خانواده اشون تو عمومي بموني باعث سرشکستگيه. من هيچي نمي گم و سعي مي کنم يه کارايي بکنم که صحبتاي مامان زياد ادامه پيدا نکنه. بعداً که به حرفاش فکر مي کنم اول يادم مي افته که الهيکم التکاثر. بعد هم ياد چيزايي مي افتم که تو مجله نظام پزشکي نوشته بود درباره تخلفات در امتحان دستياري که در ده دوازده سال اخير هر سال داره تکرار مي شه. تو يه مجله پزشکي ديگه هم شکايت شده بود که چرا بعضي پزشکان تبديل به برج ساز شده اند. حقوق پزشکان در ايران بين سيصد و پنجاه هزار تا سيصد و پنجاه ميليون در ماه متغيره. عضو يه گروه که بودم تو چند پستشون که برام ايميل مي شد در داستاني پر آب و تاب شکايت شده بود که پزشکان متخصص قلب براي درآمد بيشتر خودشون به جاي آنژيوگرافي معمول حاضر نيستند از آنژيوگرافي سي تي اسکن استفاده کنند هرچند در روش دوم به مريض آسيب کمتري وارد مي شه و هزينه کمتري براش داره. در اين مورد حق با نويسنده باشه يا نباشه موارد انبوهي از استفاده از روشهاي درماني و تشخيصي پرهزينه در تخصصهاي گوناگون وجود داره که گمانهاي قوي در مورد اين وجود داره که کادر درماني باليني و پاراکلينيک صرفنظر از سلامتي بيمار نظر به جيب بيمار و کسب درآمد براي خود دارند. اگر جايي خونديد در اقدامات تشخيصي و درماني بسياري اوقات انديکاسيونها در نظر گرفته نمي شود اين بياني محترمانه و ظريف از احتمال سودجويي هايي است که در طبقه معزز سلامت و درمان کشور در جريان هست.

در سيستمي که درمان محوره خواه ناخواه تخصص گرايي هم بوجود مياد و چنين تشکيلاتي از بيماري هرچه بيشتر در جامعه سود بيشتر به دست مياره اما در تشکيلاتي که سلامت محوره گردن کلفت بعضي متخصصها لاغر مي شه و تکيه بر بهداشت و توسعه و تبليغ و تجهيز هر چه بيشتر تشکيلات بهداشتي جامعه محور خواهد بود و کسي به درجات بالاتر مي رسه که در راه سالم ماندن و بيمار نشدن جامعه دستاورد بيشتري داشته باشه. اين دومي هست که پايه منطقي درست و سالمي داره و اولي زمينه ساز انحراف و سودجويي بوده و مکانيسم بيماري داره. گذشته از اين دعواها که مربوط به جامعه خود ما و سياستگزاريهاي بهداشتي درماني در داخل کشور هست در مقياسهاي بزرگتر هم به نظر مي رسه کليت پزشکي جديد با چالشها و نارساييهايي مواجه هست. به نظر مي رسه در خيلي حوزه ها تلاشها و تحقيقات ريزنگر و جزئي گرا هستند و نگاه و نگرش جامعي درباره سلامتي و بيماري انسانها وجود نداره. با حرف و حديثهايي که از مصادر گوناگون و البته فعلاً حاشيه اي مي رسه به نظر مي رسه حداقل در بعضي زمينه ها تجديدنظرهاي اساسي در باورهاي پزشکي جديد نياز هست. البته اين به اين معنا نيست که يکسره حق رو به منتقدين و جريانهاي حاشيه اي داده ام اما به نظر مي رسه انصافاً در حالي که انبوه مقاله و تحقيق در حوزه پزشکي و سلامت دست اندر کار نقش و نگار ايوان هستند خانه پزشکي جديد اگر هم از پاي بست ويران نباشه نياز به بازبينيهاي اساسي داره اگر واقعاً در خيرخواهي براي سلامت بشري صادق هست. بنابر شواهدي که درباره کليت رفتار بشر و برخورد صاحب منصبان با مدعيان حاشيه اي وجود داره به نظر نمي رسه جريان غالب پزشکي استثنا باشه و رويکرد استقبال کننده اي از شواهد چالشگر انقلابي داشته باشه.

ياد بيگ بنگ و نسبيت و سياهچاله و اينها مي افتم. خيلي ساده گروهي از دانشمندان نجوم و فيزيک وجود دارند که هيچ کدوم اينها رو قبول ندارند و اينها رو افسانه سازي و اعوجاجات فکري براي توجيه شواهد فيزيکي از دنياي واقعي بر مبناي نظريات و پايه هاي اصولي نادرست مي دانند. در خيلي حوزه هاي فکري ديگه و به خصوص علوم انساني هم اين تعارضهاي فکري در اصول پايه اي وجود داره. دنياي پزشکي هم شايد از اين قاعده مستثني نباشه. مي شه دوباره به آنتي بيوتيک نگاه کرد و درباره نقش و جايگاه اون در تاريخ و امروز پزشکي دوباره پرسيد. درباره فشارخون بالا و بيماريهاي قلبي عروقي و ديابت چطور؟ ممکنه به جاي داروهاي شيميايي با استفاده از رژيمهاي غذايي مناسب و ساير تمهيدات روزمره و بدون آسيب به افراد اينها رو بهبود داد؟ سرطان؟ انصافاً خيلي از روشهاي تشخيص و درمان پزشکي جديد جزنگر هستند و بيمار و عضو بيمار رو از بقيه محيط اطراف جدا کرده اند. کي لازم و ممکن هست حرکتي اتفاق بيفته که ديگه اين طور نباشه؟ سلامتي و بيماري رو مي شه در يک زمينه بزرگتر و به صورتي روشن بينانه ديد. کلي گوييهايي از قبيل همين که اينجا مي خونيد کي با پيگيري دقيق و مسؤولانه به شکلي جديتر و عمليتر در مياد؟ اين حوزه هاي مختلف رو صرفنظر از همه منافع پيدا و پنهان و انگيزه هاي آگاهانه و ناآگاهانه، چطور مي شه به هم رسوند و پيوند داد و حقيقتي برتر به دست آورد؟ فقط به خاطر حقيقت.

هیچ نظری موجود نیست: