۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

جلسه تاریخ

بعد از مدتها براي اولين بار تونستم جلسه اي با يک موضوع فرهنگي تو قائن برگزار کنم. اهداف متفرقه زيادي دنبال مي کردم و تاريخ تنها بهانه اي براي به عمل آوردن نوعي تکاپو در اين جهت برام بود؛ تاريخ اسلام و غرب در قرون وسطي. هدف نظريم در واقع دفاع از تاريخ تمدن اسلامي بود دربرابر ادعاهاي غربي که اون رو دست کم گرفته بودند. با راهنمايي يه دانشجوي قايني که قبلاً جلسه مشابهي برگزار کرده بود و با همکاري چند دوست ديگه جلسه رو با دعوت از چند نفر و تعيين يک کتابخونه به عنوان محل برگزاري شروع کردم. قبل از جلسه اول قدري از بابت ترکيب مدعوين احساس نگراني کرده بودم. شرکت کنندگان تنها عده اي جوان و دانشجو نبودند بلکه بعضي دبيران تاريخ و بزرگاني که درباره تاريخ قائن دستي در کار نگارش داشتند وارد جريان شده بودند و موضوعاتي از طرف دوستان مطرح مي شد که موردنظر من نبود. نگران بودم با اين که ابتکار جلسه دست خودم بوده اما روالشو از دست بدم و کار به اختلاف نظر و دلخوري بکشه. قبل از جلسه اول تو يه جلسه شاهنامه خوني که در محل همون کتابخونه تشکيل مي شد شرکت کردم تا ضمن معرفي و تبليغ جلسه تاريخ خودم با اون جلسه و اعضاش هم آشنا بشم. قرار بود تا قبل از ماه رمضون در پنج هفته پنج جلسه تشکيل بشه.

جلسه اول پرشورترين جلسه از حيث تعداد شرکت کنندگان بود؛ با خودم چهارده نفر که دو نفرشون خانم بودند. اول از همه خودم صحبت کردم. هرچند شايد قدري صحبتم طول کشيد اما فشار نگاه حاضرين حاکي از اين بود که انتظار دارند زودتر صحبتم رو تموم کنم و جلسه به طور کامل در اختيار بزرگترهاي حاضر در جلسه قرار بگيره. من البته تسليم نشدم و روال مورد نظر خودم رو تشريح کردم. بعد از من يه روحاني ميانسال که قبلاً درباره آزادانديشي و فعاليتهاي نگارشيش در حوزه تاريخ قائن شنيده بودم و بالاي مجلس نشسته بود صحبت کرد. از موضوع مورد نظر من حمايت کرد. اما سخنران بعدي که او هم ميانسال و پيشکسوت درباره تاريخ قائن بود به جاي محور مورد نظر من موضوع تاريخ قائن رو پيش کشيد و گفت هرچي از تاريخ بخواهيم در همين موضوع يافت مي شه. بعد بقيه حاضرين يکي يکي خودشونو معرفي کردند و نظر دادند. در کنار بقيه مطالب متفرقه، واگرايي بر سر اين که موضوع جلسه بايد تاريخ اسلام و غرب يا تنها تاريخ قائن باشه شکل گرفت. با پشتيباني مجدد آقاي روحاني خط فکري مورد نظر من حمايت قويتري يافت. خيلي از دوستان لااقل چنان که از ظاهر صحبتشون معلوم مي شد از اين حرکت و راه اندازي چنين جلسه اي استقبال کردند.

تو جلسه بعد سه نفر از دوستان ريزش کردند. طبق برنامه اي که براي جلسات در ذهن داشتم سير کلي تاريخ اسلام رو طي قرون وسطي تشريح کردم که حدود يک ساعت به طول انجاميد. يکي از دوستان که در بين ميانسالان حاضر در جلسه جوانتر بود و نوشته هاش در نشريه محلي گرايشات تاريخي نشون مي داد تقريباً اعتراض کرد که وقت جلسه خوب نيست به تک گويي بگذره. اعتراض وارد بود. دوستان ديگه هم تقريباً همين نظر رو تکرار کردند و اضافه کردند صرف بيان تاريخچه در جلسه مناسب نيست. ولي من تنها به عنوان مدخل ادامه جلسات براي اون جلسه اون صحبت رو انجام داده بودم. آقاي روحاني اون جلسه مسافرت بود و حضور نداشت در نتيجه جو جلسه در اختيار آقاي ميانسال جوان قرار گرفت که به تاريخ باستان گرايش داشت. چون نمي خواستم نظر خودم رو تحميل کنم با تعيين موضوع جلسه آينده با عنوان دين در دنياي باستان موافقت کردم.

در جلسه بعد هم سه نفر از تعداد شرکت کنندگان کم شد. جريان جلسه رو در اختيار دوستان قرار دادم و به عنوان يک شرکت کننده به اظهارنظري گذرا درباره موضوع بسنده کردم. مطالب جالب و مفيدي البته مطرح شد. با حمايت آقاي روحاني تونستم موضوع جلسه آينده رو علوم و فنون در تاريخ قرون وسطي تعيين کنم.

در جلسه چهارم تنها پنج نفر حضور يافتند. مطالب مورد نظر خودم رو سعي کردم در زمان مناسبي ارائه کنم تا وقت به ديگران هم برسه. در صحبتهاي دوستان شرايطي مطرح شد که تا حدودي باعث دلخوري من شد. اول گرايش به موضوعات روزمره و عاميانه به جاي توجه به مسائل نظري و بنيادي. دوم زياده گويي در قالب خارج شدن از موضوع مورد نظر و بي توجهي به تقسيم وقت بين حاضرين. سوم رد کردن و به چالش گرفتن سخنران بدون رعايت اخلاق سخن و ندادن فرصت به او براي دفاع. موضوع جلسه پنجم رو زندگي اجتماعي در قرون وسطي قرار دادم.

در جلسه پنجم هم پنج نفر حاضر شدند. چون احساس کردم وقت کم مياد و يکي از دوستاني که مورد خطاب اصلي انتقاداتم بود به علت مسافرت در جلسه حاضر نبود از بيان انتقاداتم در پايان مطالبي که براي اون جلسه آماده کرده بودم صرفنظر کردم. آقاي روحاني مطالب جالب و مفيدي درباره موسيقي و زنان در تاريخ تمدن اسلامي ذکر کرد. اما باز همون جريان آزاردهنده صحبتهاي کوچه بازاري و عدم دقت نظري به چشم مي اومد. طبق قرار قبلي اعلام کردم اين آخرين جلسه اي خواهد بود که هماهنگ کننده اش خودم هستم و در صورتي که دوستان قصد ادامه جلسه رو داشته باشند خوشحال خواهم شد تا جايي که شرايط اجازه بده به عنوان يک شرکت کننده حضور داشته باشم.

تجربه خوبي بود. به نوعي برخورد نزديکي با گرايشهاي مختلف فکري که در شهر کوچکي مثل قائن وجود داره پيدا کردم. جريانهاي قدرتمند و تند دگرانديشي وجود داشت. با شرايط صحبت و اظهارنظر تو يک جلسه تقريباً عمومي آشنايي پيدا کردم. گرايشها و انتظارات و دغدغه هاي عمومي که وجود داره. و شايد از همه مهمتر تنبلي و بي اعتنايي نسبت به موضوعات فکري که با کم شدن تدريجي از تعداد شرکت کنندگان قابل استنتاج مي تونه باشه. در عمل هم جايگاه و شأن خودم رو در چنين فضايي بهتر پيدا کردم. برخورد و بازتاب عملي افراد مختلف دربرابر موضوع مورد نظرم و صحبتهاي خودم رو ديدم. در حين اين جلسات ايده هاي جديدي براي برقراري ارتباط با محافل تخصصي تر تاريخي و فکري به ذهنم رسيد. شايد هم اين جلسات پيش درآمد خوبي براي حرکتهاي بعدي براي شناخت و معرفي تاريخ تمدن اسلامي در بين عموم جامعه باشه.

هیچ نظری موجود نیست: